۱۳۸۸ بهمن ۱۹, دوشنبه

پاسخ احمد منتظری به گزافه گویی ها در مورد ایت الله منتظری


نامه حجةالاسلام احمد منتظری به مهندس ضرغامی در پی پخش برنامه "دیروز امروز فردا"


باسمه تعالی

ریاست محترم صدا و سیمای جمهوری اسلامی جناب آقای مهندس ضرغامی

پس از سلام _ پیرو پخش برنامه موهن "دیروز امروز فردا" از شبکه 3 سیما در تاریخ 17/11/88 موارد ذیل را یادآور می شوم:

1 - پس از پخش برنامه های مناظره که علیرغم وجود خط قرمزهایی که رعایت می شد، بسیار مفید و باعث امیدواری بسیاری از مردم شده بود اما متاسفانه اقدام به پخش برنامه های یک طرفه نمودید و تنها به قاضی رفتید و راضی برگشتید. امیدوارم این رضایت، خودتان را گمراه نکند و امر بر خودتان مشتبه نشود.


2 - آقای فلاحیان سالها وزیر اطلاعات بوده است و بعید است اطلاع نداشته باشد که نامه آیت الله منتظری در مورد کشتار مجاهدین خلق در تابستان 67 و به تاریخ 9/5/67 نوشته شده و به شکل کاملا محرمانه برای امام خمینی و سران سه قوه ارسال گردیده است و پخش این نامه از بی بی سی در تاریخ 5/1/68 هیچ ارتباطی با دفتر آیت الله العظمی منتظری نداشته است و آن مرحوم در خاطرات خود مفصل به آن پرداخته و توضیح داده اند که چرا این نامه پس از 7 ماه و درست یک روز قبل از برکناری ایشان از قائم مقامی رهبری از بی بی سی پخش می شود(خاطرات آیت الله منتظری، صفحه 669 تا 672).

3 - شما چندین بار اقدام به پخش نامه 6/1/68 امام خمینی نمودید، اگر واقعا امام خمینی را قبول دارید و نوشته های ایشان برای شما حجت است، در این زمینه 2 نامه به ایشان منتسب است؛ یکی 6/1/68 و دیگری 8/1/68. پس چرا و با چه هدفی از نامه دوم که آخرین نامه امام خمینی به آیت الله العظمی منتظری است صحبتی نمی کنید؟ آیا اگر نظرات مختلفی در مورد مساله ای ابراز شده باشد؛ آخرین نظر و آخرین نامه ملاک نیست؟

4 - مستند اصلی پخش شده تنها اعترافاتی است که مطابق روایات معصومین (ع) و فتاوای فقهای شیعه هیچ اعتبار شرعی ندارد. از باب نمونه، امام صادق(ع) از حضرت علی (ع) نقل کرده اند که آن حضرت فرمودند: "هر کس در حال تهدید و تخویف و حبس و کتک خوردن به چیزی اقرار نماید حدی بر او جاری نمی شود و اقرار او نافذ نمی باشد." (وسایل الشیعه، باب 7 از ابواب حد سرقت و دعائم الاسلام، جلد2صفحه 466)

مرحوم امام خمینی در جلد دوم "تحریر الوسیله" مساله 8 فرموده اند: "یکی از شرایط صحت و نفوذ اقرار، داشتن اختیار و عدم اکراه شخص است." همچنین در مساله 4 فرموده اند:" اقرار هیچکس بر علیه دیگران اعتباری ندارد."

با این حال چگونه شما برنامه ای تنظیم و پخش می کنید که مخالف روایات معصومین(ع) و فتوای مرحوم امام خمینی (ره) و دیگر مراجع معظم تقلید می باشد؟!

5 - این که آیت الله منتظری گفته باشند امام خمینی نامه ای نوشته که خواب را از چشم من گرفته و من هم نامه ای نوشتم تا خواب را از چشم ایشان بگیرم کذب محض است و بارها آیت الله منتظری به صراحت آن را تکذیب کرده اند و هیچ مدرکی برای اثبات آن غیر از ادعای رنج نامه و خاطرات وزیر وقت اطلاعات وجود ندارد که ادعایی بدون دلیل است.

6 - بیش از 20 سال است که روزنامه ها و صدا و سیما به طور یکطرفه علیه آیت الله منتظری مطلب پخش می کنند و تهمت های ناروا و دروغهای فراوان گفته اند، ولی هیچ گاه جوابیه های آن مرحوم و دفتر ایشان را منعکس نکرده اند، با این حال هنوز پس از اربعین آن مرحوم، احساس وظیفه می کنید ناجوانمردانه به ایشان حمله کنید. آیا این خود دلیل بر مظلومیت و حقانیت معظم له نمی باشد؟!

7 - تخریب شخصیت دوم انقلاب اسلامی در سالگرد پیروزی انقلاب جای توجه و سوال بسیار دارد. آقای فلاحیان که می گوید سرویس های اطلاعاتی جهان در سازمانهای حساس نفوذ دارند، آیا صدا و سیمای جمهوری اسلامی را جزء آن سازمانهای حساس نمی دانند؟ آیا تخریب شخصیت دوم انقلاب اسلامی به معنای تخریب اصل انقلاب نیست؟ در چنین شرایطی نسل دوم و سوم انقلاب چه قضاوتی در مورد انقلاب اسلامی و رهبر فقید آن خواهند داشت؟ آیا تخریب شخصیت یک عالم وارسته که مسئولین بلند مرتبه نظام شاگرد ایشان بوده اند به معنای تخریب نظام وانقلاب نیست؟ آیا تخریب شخصیت یک مرجع تقلید شیعه به معنای تخریب روحانیت و مرجعیت شیعه نیست؟

جناب آقای ضرغامی، اگر به لوازم و عوارض کار خود واقف باشید و به پخش این نوع برنامه ها ادامه دهید این شائبه پیش می آید که به نظامی که خود از مسئولین آن محسوب می شوید اعتقادی ندارید. امید است که چنین نباشد و در تدارک جبران خسارتهایی باشید که به اعتقادات جوانان وارد آمده و سازمان شما موجب آن بوده است.

والسلام علی من اتبع الهدی.


18 بهمن ماه 1388

احمد منتظری

۱۳۸۸ بهمن ۱۷, شنبه

نظر خودم

<<بسم الله الرحمن الرحیم>>
بعد از مدت ها می خواهم به خودم اعتماد کنم و چند کلمه ای در مورد ایت الله منتظری بنویسم. به نظر بنده ایشان انسانی کاملا پاک و مرجعی بسیار عظیم الشان می باشد که در طول حیات مبارکشان جز در راه اسلام قران قدم بر نداشت. ایشان مجاهدی نستوه و صبور در مقابل مشکلات و استوار همچون کوه در راه رسیدن به اهداف اسلام تلاش کرد. چند مساله در مورد ایت الله منتظری مطرح می باشد که به اخصار به بیان و پاسخ به آنها می پردازم
1.ایشان را به ارتباط با گروه سید مهدی هاشمی و دادن وجوهات به ایشان متهم می کنند که اساسا مساله ای بدون پایه و اساس است و مبنای ان را به ارتباط فامیلی سید مهدی هاشمی با داماد معظم له که ایشان نیز دارای درجه ی اجتهاد می باشند گذاشته اند که همگی تهمت و ترور شخصیت ایشان است و تا کنون هیچ مدرکی در این باره یافت نشده و همگی مهملات عده ای است که نه دنیا را دارند و نه اخرت را وقضیه ی طرفداری ایشان از سید مهدی هاشمی نیز همان حکایت یک کلاغ چهل کلاغ است که روسای حکومت همواره از این شگرد به طرز ماهرانه و با تبلیغات زیاد در رسانه ها برای سرکوب چهره های مطرح در انقلاب استفاده می کنند و در سخنانی از معظم له امده که ایشان صرفا چند باری به امام توصیه نمودند که در اعدام سید مهدی هاشمی سئه ی صدر نشان بدهند به دلیل ان که شخصیت های مهم بسیاری از رجال انقلاب خواسته یا ناخواسته با اعدام سید مهدی هاشمی از گردونه ی انقلاب خارج می شوند.
2.ایشان را به پیروی از منافقین متهم می کنند که این مساله از اساس و بنیاد در مورد ایشان مطرح نبوده و نیست. ایشان در جریان اعدام منافقین بدلیل این که در بین اعدامیان بسیاری از جوانان فریب خورده نیز وجود داشتند نظر معظم له این بود که باید در مورد این قشر از جوانان فعالیت فرهنگی صورت گرفته و آنها روشن گری شوند نه آنکه همه را بلا استثناء اعدام کنیم که این مساله مایه ی بی آبرویی نظام است.
حرف های دیگری که در مورد ایشان مطرح شده که مسایل اصلی پاسخ داده شد. امید است مردم با دیدگاه های واقع بینانه با مسائل برخورد کنند و صرفا به مطالب تلویزیون و رسانه های عمومی که همگی در راستای تحقق اهداف حکومت است اکتفا نکنند. اینجانب همگان را به خواندن کتاب خاطرات معظم له دعوت می کنم تا مطالب بهتر روشن شود.

۱۳۸۸ دی ۱, سه‌شنبه

پیام بیت آیت الله منتظری در خصوص فوت ایشان


بسم الله الرحمن الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون
من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه ومنهم من ینتظرو ما بدلوا تبدیلا
بزرگ پاسبان تشیع علوی، رادمرد قهرمان و شجاع اسلام و ایران ، اسطوره مقاومت ، مجاهدت، فقاهت و دینداری، سرمایه کم یاب مسلمانی و آزادگی فقیه عالیقدر و مجاهد نستوه آیت الله العظمی منتظری حاج شیخ حسینعلی منتظری(قدس الله نفسه الزکیه )، شربت وصال نوشید و روی در حریم یار نهاد. آن پیکر رنجور و دردکشیده اینک آرام یافته و آن روح خدایی اینک در جوار رحمت رب قرار گرفته است. آن دل دردمند که عمری در غم اسلام و مردم و حقوق آنان تپید و پروای حق داشت، دیگر از تپش افتاده است. فقیه بزرگ شیعه و اسلام شناس بی بدیل و روح ربانی امت اسلام امروز در جوار پیامبر رحمت (ص) و اهل بیت مطهر(علیهم السلام ) اوست.
منتظری رفت اما خاطره مبارزات او برای تحقق جمهوری اسلامی باماست. منتظری رفت اما حق گویی و آزادگی او چراغ راه کسانی است که حلاوت سیره علوی را از درس نهج البلاغه او می جستند و در زندگی و روش او می یافتند. سالها زندان، شکنجه، تبعید، شهادت و جانبازی و تحمل مصائب در دوران ستمشاهی، خیرخواهی و سخت کوشی در رشد و بالیدن نهال انقلاب و جمهوری اسلامی و تلاش مسؤولانه و صادقانه همراه با رهبر فقید انقلاب(ره) از او الگویی بی نظیر برای روحانیت شیعه ارائه کرد. زندگی او همه به تعلیم و تحقیق و تلاش برای عملی ساختن حقایقی که یافته بود، گذشت . مرگ او نیز بی شک جانها و دلها را بیدار، و یاد او برای همیشه خاطره معطر انسان علوی(ع) و حسینی(ع) را تداعی خواهد کرد.
این مصیبت جانکاه را به ولی اعظم خدا و امید جهان نور و عدالت ، به همه حق طلبان و آزادگان به همه مبارزان راه خدا در سرتاسر جهان به همه عالمان و فقیهان و به حوزه های علمیه و خصوصا شاگردان و ارادتمندان آن فقید سعید تسلیت می گوییم.
قم المقدسه – سوم محرم الحرام 1431 ق
1388/9/29
احمد منتظری

۱۳۸۸ آبان ۱۲, سه‌شنبه

جريان حصر آقاي منتظري از ديدگاه نظام سايت جمهوريت


با وجود تاکيد رهبر انقلاب بر راهبرد «دفع حداقلي و جذب حداکثري»، از يک سو برخي مدعيان تبعيت از ولايت همچنان در راستاي "جذب حداقلي و دفع حداکثري" عمل مي‌کنند و از سوي ديگر برخي مخالفان نظام و رسانه‌هاي بيگانه تلاش کردند بيان اين راهبرد از سوي رهبري را خلاف واقع جلوه دهند.
آينده در اين شرايط به بازخواني يک نمونه از عملکرد رهبر انقلاب در مواجهه با آيت‌الله منتظري مي‌پردازد که به رغم مواضع صريح ايشان عليه آيت‌الله خامنه‌اي انجام شده است.
اين موضوع به دستور رهبري به رفع حصر آقاي منتظري در بهمن 1381 به نقل از سخنراني مرحوم حجت الاسلام مروي، معاون وقت دستگاه قضايي مي‌پردازد. گفتني است اين روايت تاريخي چندي پيش توسط وبلاگ کلاشينکف ديجيتال که گويا توسط يکي از طلاب اداره مي‌شود، به نقل از "مجموعه سخنراني هاي هفتمين نشست آموزشي ائمه جمعه"، منتشر شده است. در اين فرصت قصد دارم جريان رفع حصر آقاي منتظري را خدمت شما عزيزان گزارش دهم. اين گزارش خدمت همه مراجع ارائه شد و اثر مطلوبي بر جاي گذاشت. نخستين نکته در اين گزارش اين است که 30 درصد اين حصر از ناحيه نظام بود و 70 درصد بقيه از سوي خود آقاي منتظري بود. آنچه مد نظر نظام بود صرفا محدود کردن رفت و آمد جمعيت ها و گروهها به بيت ايشان بود و از نظر نظام، رفت و آمد علماء، بزرگان،بستگان و نزديکان مانعي نداشت و همچنين بيرون رفتن ايشان از منزل به قصد زيارت حرم حضرت معصومه(س) سفر و زيارت مشهد مقدس بلامانع بود
ايشان در خاوه قم، منزل و باغچه اي داشتند که تابستانها مي توانستد از آن استفاده کننددر ابتداي حصر، دادگاه ويژه روحانيت به ايشان گفت که در بسياري از موراد، شما آزاد هستيد ولي خود آقاي منتظري گفت: يا همه حصرها برداشته شود يا اينکه کاملا برقرار باشد.
لذا 70 درصد اين حصر به خواست خود ايشان بود، زماني پزشکان به ايشان توصيه کردند که از منزل بيرون رفته و قدم بزنند، اما ايشان در پاسخ گفته بود نمي گذارند از منزل بيرون بروم، مسئول حفاظت آنجا حضور داشته و اعلام کرده بود که بيرون رفتن ايشان هيچ مانعي ندارد و اينکه ما همواره همراه ايشان هستيم به اين خاطر است که دشمنان نظام مي توانند با کشتن ايشان به نظام، ضربه بزنند و چون جان ايشان در خطر است و همچنين ايشان در زمان قائم مقام بودن محافظ داشته و بدين کار عادت دارند، ما همواره در کنار ايشان خواهيم بود.پروژه حصر آقاي منتظري از ابتدا کار به شوراي عالي امنيت ملي محول شده بود ولي در هرمقطع که تلاش مي شد حصر ايشان برداشته شود، مقام معظم رهبري روي خوش نشان مي دادند، به عنوان مثال زماني آيت الله اميني پيغام دادند که قصد داريم در جامعه مدرسين راجع به حصر آقاي منتظري بحث کنيم، حال مي خواهيم بدانيم آيا مقام معظم رهبري اين کار را مي پسنديد يا خير، اگر ايشان نمي خواهند کسي وارد اين بحث شود، به ما اعلام نماييد که وارد بحثي که مورد رضايت آقا نيست، وارد نشويم، مقام معظم رهبري در پاسخ فرمودند: اين کار هيچ اشکالي ندارد و من از خدا مي خواهم که آقابان بتوانند طرحي براي رفع حصر ارائه دهند.
هرچند مقام معظم رهبري با جنبه عاطفي قوي خويش هيچ گاه نمي توانست بپذيرد که اين پيرمرد محصور باشد اما هيچگاه به شوراي امنيت ملي در اين زمينه امر و نهي نکرده است؛ چرا که بحث "عواطف" و "مصالح نظام"، در اين مقوله کاملا جدا از هم است؛ معظم له از اينکه شخصي با آن سوابق و در سن کهولت محصور باشد ناراحت هستند اما از نقطه نظر مصالح عاليه انقلاب اجازه نمي دهد که مسايل احساسي بر اين قضيه سايه افکند.
پس از مطرح شدن قضيه حصر در جامعه مدرسين، آيت الله اميني خدمت آقا رسيدند و مقام معظم رهبري فرموند: من قصد ندارم در اين قضيه امر و نهي کنم که اين حصر برداشته شود يا نشود چرا که براي برداشتن حصر از جايي که ممکن است کانون فتنه، مايه انحراف جوانان و سبب اميد بستن دشمن شود خجت شرعي لازم است تا بتوان در روز قيامت بدان تمسک کرد. معظم له از آيت الله اميني که با آقاي منتظري سابقه رفاقت داشته اند، خواستند که بدون اعلام رسمي، مصاحبه يا ثبت و ضبط شخصا نزد آقاي منتظري رفته و شفاها از ايشان قول بگيرند که پس از برداشته شدن حصر غير از درس و بحث و کارهاي خودشان به کارهاي ضد نظام دست نزنند.
رهبر معظم به کمترين کار در اين زمينه بسنده کردند تا صرفا حجت شرعي داشته باشند تا اگر خلاف آن صورت گرفت بتوانند قول آقاي منتظري را به ايشان گوشزد نمايند. اما زماني که آيت الله اميني براي اين کار به منزل آقاي منتظري رفتند که ايشان آيت الله اميني را راه نداده و گفتند يا دستور مي دهند حصر بداشته شود يا اينکه هيچکس حق ندارد وارد شود.
مورد ديگري که مقام معظم رهبري عنايت ويژه نشان دادند زماني بود که آقاي زاهدي درخواست کردند در يک ملاقات خصوصي و طولاني همراه با آيت الله مومن خدمت آقا برسند و راجع به آقاي منتظري صحبت کنند. ظرف دو يا سه روز جلسه اي با حضور اين دو بزرگوار و مقام معظم رهبري تشکيل شد و يک ساعت و چهل و پنج دقيقه به طول انجاميد. پس از جلسه، اين دو بزرگوار قانع شدند و گفتند«آقا دنبال حجت شرعي مي گردند».
اوضاع به همين منوال بود تا اينکه يکي از وزرا که با بيت آقاي منتظري مرتبط است، در هيات دولت گزارش داد که حال آقاي منتظري خوب نيست و ايشان به علت محصور بودن روزي 16 تا 17 ساعت مي خوابند که براي فرد در اين سن علامت خوبي نيست. در آن جلسه آقاي خاتمي به وزير بهداشت دستور داد يک تيم پزشکي به قم بفرستند تا گزارشي از وضعيت جسمي ايشان تهيه کنند. معاون وزير بهداشت که پزشک خوبي است همراه يک تيم پزشکي به قم رفته و طي گزارشي اعلام مي کنند حصر آقاي منتظري سبب شده است که ايشان دلمردگي و افسردگي پيدا کند. زماني که آقاي خاتمي در جلسه هفتگي خود با مقام معظم رهبري اين قضيه را عنوان مي کنند، شوراي عالي امنيت ملي اين قضيه را پيگيري کنند
لازم به ذکر است که در اين قضيه نامه آقاي طاهري يا نامه نمايندگان مجلس کوچکترين تاثيري بر اراده الهي آقا نداشته اند و اصولا اينها کوچکتر از آن هستند که بتوانند در برابر ايمان آقا ابراز وجود نمايند. مقام معظم رهبري همواره بر حسب تکليف شرعي خويش عمل نموده و به قضايايي که ممکن است در نظر برخي مهم باشد اعتنايي ندارند؛ يکي از بزرگان به آقا گفته بود ممکن است دستور شما به کمسيون امنيت ملي را معلول و متاثر از نامه آقاي طاهري و نمايندگان مجلس بدانند در اين صورت آقاي طاهري در چشم مردم بزرگ مي شود؛ لذا بهتر است کمي صبر کنيد تا آبها از آسياب بيافتد. آقا در پاسخ فرمودند: من در برنامه ها و موضع گيري هاي خود اينگونه محاسبه نمي کنم و صرفا تابع تکليف شرعي خويش هستم و غير از حجت شرعي چيزي برايم مهم نيست. من تا ديروز حجت شرعي داشتم ولي امروز اين که کار من به حساب زيد و عمرو گذاشته شود براي من حجت شرعي محسوب نمي شود لذا بنده با توجه به بيماري آقاي منتظري نمي توانم ايشان را به اين بهانه که ممکن است آقاي طاهري بزرگ شود، در حصر نگه دارم؛ چرا که در اين صورت در روز قيامت نمي توانم پاسخگو باشم.
البته تاکنون آقاي منتظري امتحان خوبي نداده است؛ به عنوان مثال شب قبل از حصر مستقيما با بي.بي.سي مصاحبه کرده است. البته چنين وانمود کرده اند که قضيه اتفاقي بوده است؛ بدين ترتيب که ايشان تنها در اتاق نشسته بودند که از راديو بي.بي.سي به شماره خصوصي! ايشان زنگ مي زنند و تعجب مي کنند که چطور خود آقاي منتظري در همان مصاحبه نظارت استصوابي را زير سئوال مي برد.
پس از آن هم "احمد" با راديو آمريکا مفصلا مصاحبه کرده و از اينکه اين راديو در طي دوران حصر فرياد مظلومانه ايشان را به جهان رسانيد تشکر مي نمايد. در هر حال حضرت آقا فرمودند که اگر بيماري ايشان معلول حصر است حصر را برداشته و فکري براي درمان ايشان بنماييد. شوراي امنيت ملي نيز به بررسي کار پرداختند و تاکنون کار به اينجا کشيده است. اميدوارم عاقبت امر خير باشد.

۱۳۸۸ مهر ۱۹, یکشنبه

زندگینامه ی ایت الله العظمی منتظری(بر گرفته از سايت ايت الله منتظري)




‏نگاهى به زندگى و انديشه هاى ‏
‏حضرت آيت الله العظمى منتظرى ‏
‏ ‏مقدمه ‏ ‏از كودكى تا جوانى ‏ ‏مهاجرت به قم ‏ ‏اساتيد‏ ‏مبارزات آزادى خواهانه ‏ ‏نقش آيت الله العظمى منتظرى در پيروزى انقلاب اسلامى ‏ ‏همراه با انقلاب پس از پيروزى ‏ ‏تلاش پيگير و مستمر در چند بعد‏ ‏ديدگاهها و نقطه نظرها در رابطه با حكومت اسلامى ‏ ‏قائم مقامى رهبرى و پيامدهاى آن ‏ ‏جايگاه علمى فقيه عاليقدر‏ ‏آيت الله العظمى منتظرى در كلام بزرگان ‏ ‏روش فقهى ‏ ‏روش تدريس ‏ ‏آثار علمى ‏ ‏شاگردان
‏بسم الله الرحمن الرحيم ‏
‏ ‏مقدمه :‏ ‏آيت الله العظمى حاج شيخ حسينعلى منتظرى ، انديشمند و متفكر‏ ‏بزرگ اسلامى است كه به دليل نقش موثرش در انقلاب اسلامى ايران و‏ ‏موضع گيريهاى علمى و سياسى قابل توجهى كه در نيم قرن اخير داشته‏ ‏است ، در رديف مهمترين شخصيت هاى علمى و انقلابى جهان معاصر‏ ‏قرار دارد.‏ ‏اين روحانى آزاده كه جمع كثيرى از شيعيان ايران و جهان در احكام‏ ‏اسلام از او تقليد مى‎كنند، بيش از ساير مراجع تقليد در معرض قضاوت‏ ‏عمومى قرار دارد.‏ ‏كسى كه در مهمترين حادثه ايران معاصر، يعنى تأسيس‏ ‏جمهورى اسلامى ، دومين شخصيت محسوب مى‎شود، امروزه مورد‏ ‏بى مهرى مقامات اين جمهورى قرار گرفته است . وى به دستور‏ ‏شاگردان ناسپاس خويش به جرم نصيحت و خيرخواهى بيش از‏ ‏پنج سال در منزل مسكونى اش زندانى بوده و در شانزده سال اخير‏ ‏بيشترين محدوديت ها نسبت به او اعمال شده است .‏ ‏بسيارى در جهان و بويژه در سرزمين هاى اسلامى علاقه مندند‏ ‏اطلاعاتى در مورد زندگى اين انقلابى كهنسال داشته باشند; لذا‏ ‏چكيده اى از اطلاعات مربوط به شخصيت ، زندگى و ديدگاههاى اين‏ ‏حكيم فرزانه تقديم مى‎گردد.‏ ‏‏ ‏از كودكى تا جوانى ‏ ‏حسينعلى منتظرى در سال 1301 خورشيدى (1340 هجرى قمرى -‏ ‏1922 ميلادى ) در شهر نجف آباد - 24 كيلومترى غرب اصفهان - در‏ ‏خانواده اى زحمتكش به دنيا آمد.‏ ‏پدر ايشان مرحوم حاج على كشاورز ساده اى بود كه در كنار كار‏ ‏روزانه اش با كتاب و كتابخانه دمساز، و معلم اخلاق و مدرس قرآن بود;‏ ‏و با اين دو توشه پر ارج سالهاى پايانى عمر شريف خود را به رغم‏ ‏سختى روزگار با منبر و محراب گذراند، و تا سال 1368 خورشيدى كه‏ ‏روى در نقاب خاك بركشيد لحظه اى از آموختن و آموزش باز نايستاد.‏ ‏مادر ايشان بانويى متقى و پرهيزگار بود كه در تربيت و رشد دينى او‏ ‏سعى وافر داشت ، تا آنجا كه در دوران شيرخوارگى همواره تلاش‏ ‏مى‎كرد با وضو به فرزند خود شير دهد، و در دوران كودكى او را همراه‏ ‏خود به مجالس آموزش قرآن و سخنرانى مى‎برده تا از اين طريق روحيه ‏ ‏مذهبى فرزند خود را آماده تر و افزون تر سازد. او در سال 1349‏ ‏خورشيدى اندكى پس از آزادى فرزندش از زندان شاهنشاهى دارفانى‏ ‏را وداع گفت ; رحمة الله عليهما.‏ ‏آيت الله منتظرى از هفت سالگى آموختن را با ادبيات فارسى و‏ ‏سپس صرف و نحو عربى آغاز كرد، و در سن 12 سالگى با ورود به‏ ‏حوزه علميه اصفهان مسير خويش را به سوى پيشرفت علمى انتخاب‏ ‏كرد. او هفت سال در اصفهان با تلاشى تحسين انگيز بسيارى از كتابهاى‏ ‏فقهى ، ادبى و فلسفى را به تنهايى يا نزد اساتيد بزرگى چون حاج آقا‏ ‏رحيم ارباب و حاج شيخ محمدحسن عالم نجف آبادى خواند، و در‏ ‏جوانى آموزگار بنام آن علوم گرديد.‏ ‏در سن 19 سالگى در حالى كه به دليل جهد وافر در فراگيرى علم و‏ ‏دانش فردى سرآمد گشته بود، اصفهان را به قصد ادامه تحصيل در قم‏ ‏ترك نمود.‏ ‏‏ ‏مهاجرت به قم ‏ ‏سال 1320 خورشيدى كه آيت الله منتظرى به قم آمد، شروع‏ ‏تحولات چشمگير در زندگى علمى ايشان بود. در بدو ورود به قم با‏ ‏عالم انديشمند علامه مرتضى مطهرى آشنا گرديد، و اين دو در كنار‏ ‏يكديگر براى خودسازى و اصلاح جامعه جهادى بزرگ را آغاز نمودند‏ ‏و فعاليت هاى علمى خود را روزبروز گسترش دادند.‏ ‏پيرامون نحوه آشنايى و مصاحبت اين دو عالم فرزانه ، فقيه عاليقدر‏ ‏اين گونه بيان مى‎دارند:‏ ‏"در سال 1320 هجرى شمسى در سن نوزده سالگى براى ادامه تحصيل‏ ‏به تشويق بعضى دوستان از اصفهان عازم قم شدم و در مدرسه مرحوم‏ ‏حاج ملاصادق ساكن شدم و مدت كمى نزد مرحوم آيت الله حاج شيخ‏ ‏عبدالرزاق قائينى استفاده كردم ; و پس از چندى در مدرسه فيضيه در درس‏ ‏سطح كفايه ، جلد اول باب اوامر كه توسط مرحوم آيت الله آقاى حاج‏ ‏سيدمحمد محقق يزدى معروف به "داماد" تدريس مى‎شد شركت كردم ;‏ ‏مجموع شركت كنندگان از ده نفر كمتر بودند. پس از چند روزى يك نفر از‏ ‏شركت كنندگان كه به نظر مى‎رسيد چند سالى از من بزرگتر است پيشنهاد‏ ‏كرد مطالب درس را با يكديگر بحث كنيم ... بتدريج ارتباط و علاقه ما به‏ ‏يكديگر بيشتر مى‎شد; و در بحث به مطالب درسى قناعت نمى كرديم ، بلكه‏ ‏مسائل مختلف اسلامى و حتى مسائل فلسفى و عرفانى را در حدود‏ ‏استعدادمان مورد مذاكره قرار مى‎داديم ; اين جوان با هوش و‏ ‏خوش استعداد و پر كار و با همت و متقى و مقيد به آداب و سنن اسلامى ،‏ ‏مرحوم آيت الله آقاى حاج شيخ مرتضى مطهرى فريمانى خراسانى بود،‏ ‏اعلى الله مقامه و رفع فى الخلد درجته . بارى ايشان در مدرسه فيضيه سكونت‏ ‏داشتند و من هم به اصرار ايشان به مدرسه فيضيه منتقل شدم ، و بتدريج در‏ ‏زندگى و دخل و خرج و درس و بحث و گردش و تفريح و حضور در‏ ‏مجالس و محافل دينى و اخلاقى با يكديگر ملازم بوديم ; و هرچند از نظر‏ ‏مادى هر دو با عسرت و سختى مى‎گذرانديم ، ولى با درس و مذاكره و‏ ‏شركت در بعضى محافل و انجمن هاى آموزنده مخصوصا درس اخلاق‏ ‏حضرت آيت الله العظمى امام خمينى كه عصرهاى پنجشنبه و جمعه در‏ ‏مدرس مدرسه فيضيه تدريس مى‎شد دلخوش بوديم ; و چند ماهى نيز به‏ ‏درس رسائل حضرت آيت الله بهاءالدينى حاضر مى‎شديم ; و سپس از‏ ‏درسهاى خارج مرحوم آيت الله داماد و آيت الله حجت تبريزى استفاده‏ ‏مى‎كرديم ; و من شخصا حدود يك سال نيز از درس مرحوم آيت الله حاج‏ ‏سيد صدرالدين صدر بهره بردم . ضمنا هر دو نفر دورادور نسبت به مرحوم‏ ‏آيت الله العظمى آقاى حاج آقا حسين بروجردى كه در آن زمان در‏ ‏بروجرد به سر مى‎بردند ارادتى خاص پيدا كرديم ; چنان كه مرحوم آيت الله‏ ‏مطهرى در تابستان 1362 قمرى و من در تابستان 1363 قمرى به بروجرد‏ ‏رفتيم و با درس و مذاق آن مرحوم آشنا شديم ، و پس از اينكه آن مرحوم‏ ‏در محرم 1364 قمرى به دعوت بزرگان و اساتيد قم از جمله حضرت‏ ‏آيت الله العظمى امام خمينى به قم آمدند، ما دو نفر از ملتزمين درس اصول‏ ‏و فقه آن مرحوم شديم ; و ضمنا منظومه حكمت و سپس مبحث نفس‏ ‏اسفار را نزد آيت الله خمينى مى‎خوانديم .‏ ‏پس از چندى چون درسهاى مرحوم آيت الله بروجردى عمومى و‏ ‏شلوغ بود و ما احتياج داشتيم به يك درس خصوصى كه بتوانيم در آن‏ ‏بحث آزاد داشته باشيم ، لذا مباحث عقليه اصول را نيز نزد آيت الله خمينى‏ ‏شروع كرديم ; و از اينجا دروس عاليه آيت الله خمينى در حوزه علميه قم‏ ‏پايه گذارى شد. همچنين من و شهيد مطهرى غير از مباحث فقهى و‏ ‏اصولى ، جلد اول اسفار را نيز با يكديگر بحث مى‎كرديم ، و هركدام نيز‏ ‏جداگانه حوزه تدريس داشتيم ; و در شبهاى پنجشنبه و جمعه نيز در جلسه ‏ ‏بحث فلسفى آيت الله علامه طباطبائى شركت مى‎كرديم ، و همين بحثها پايه ‏ ‏كتاب اصول فلسفه شد. اين جريان حدود ده سال برقرار بود...".

(1)‏ ‏‏ ‏اساتيد‏ ‏اساتيدى كه آيت الله العظمى منتظرى در دوران تحصيل از آنها‏ ‏بهره مند شده است عبارتند از:‏

‏الف :

اساتيد سطح ‏ ‏1 - مرحوم آيت الله حاج شيخ محمدحسن عالم نجف آبادى در‏ ‏اصفهان : "شرح لمعه " و مقدارى از "رسائل " و "مكاسب ".‏ ‏2 - مرحوم آيت الله سيد مهدى حجازى در اصفهان : قسمتى‏ ‏از "رسائل ".‏ ‏3 - مرحوم آيت الله حاج شيخ عبدالرزاق قائينى در قم : قسمت هايى‏ ‏از كتاب "مكاسب ".‏ ‏4 - مرحوم آيت الله حاج آقا رضا بهاءالدينى در قم : قسمتى‏ ‏از "رسائل ".‏ ‏5 - مرحوم آيت الله العظمى حاج سيدمحمد محقق داماد در قم :‏ ‏سطح "كفايه " و قسمتى از سطح "مكاسب ".‏ ‏ب : اساتيد فلسفه ، منطق ، هيأت ، نهج البلاغه و اخلاق ‏ ‏1 - مرحوم آيت الله العظمى خمينى : "منظومه حكمت "، كتاب‏ ‏"اسفار" از مبحث "نفس " تا آخر "معاد جسمانى " و نيز درس "اخلاق ".‏ ‏2 - مرحوم آيت الله علامه طباطبائى : مباحث پيش نويس درسهاى‏ ‏"اصول فلسفه و روش رئاليسم ".‏ ‏3 - مرحوم آيت الله حاج آقارحيم ارباب در اصفهان : قسمتى از‏ ‏"منظومه منطق".‏ ‏4 - مرحوم حجة الاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ جواد فريدنى :‏ ‏قسمتى از "منظومه حكمت ".‏ ‏5 - مرحوم آيت الله حاج ميرزاعلى آقا شيرازى در اصفهان :‏ ‏"نهج البلاغه ".‏ ‏6 - مرحوم آيت الله مجدالعلماء در اصفهان : "هيأت " فارسى و‏ ‏"تشريح الافلاك " شيخ بهايى در علم هيأت قديم .‏ ‏7 - مرحوم آيت الله العظمى حاج سيداحمد خوانسارى در قم :‏ ‏كتاب "شوارق ".‏ ‏ج : اساتيد خارج فقه و اصول ‏ ‏1 - مرحوم آيت الله العظمى بروجردى : قسمت اعظم "فقه و‏ ‏اصول ".‏ ‏2 - مرحوم آيت الله العظمى خمينى : خارج "اصول "، از اول جلد دوم‏ ‏كفايه تا آخر آن به مدت هفت سال كه بسيارى از آنها تقرير شده ولى‏ ‏تاكنون به طبع نرسيده است .‏ ‏3 - مرحوم آيت الله العظمى سيد صدرالدين صدر: خارج "اصول "‏ ‏و "فقه ".‏ ‏4 - مرحوم آيت الله العظمى حاج سيدمحمد حجت : خارج‏ ‏"اصول ".‏ ‏5 - مرحوم آيت الله حاج شيخ عباسعلى شاهرودى : خارج "اصول ".‏ ‏‏ ‏


مبارزات آزادى خواهانه ‏ ‏آيت الله العظمى منتظرى از ابتدا بدون هيچ گونه ترديد و با عزمى‏ ‏راسخ با نهضت امام خمينى همراه گرديد; در حالى كه بسيارى از علما و‏ ‏بزرگان حوزه نسبت به ماهيت و آينده اين نهضت ترديد داشته و حتى‏ ‏در موارد بسيارى با آن مخالفت مى‎كردند، ايشان با جديت تمام مبارزه‏ ‏را شروع كرد و در همه صحنه هاى مبارزه همراه با فرزندش‏ ‏حجة الاسلام محمد منتظرى حضورى مستمر و موثر داشت ; و در اين‏ ‏مسير تبعيدها، زندانها و شكنجه هاى بسيارى را تحمل نمود.‏ ‏چكيده اى از اين مراحل عبارتند از:‏ ‏1 - تثبيت مرجعيت آيت الله العظمى خمينى و بازداشت در سال 1342:‏ ‏پس از رحلت آيت الله العظمى بروجردى (در سال 1340 شمسى )‏ ‏نظر بسيارى از بزرگان و اساتيد حوزه علميه متوجه آيت الله العظمى‏ ‏خمينى گرديد; از جمله آيت الله منتظرى و آيت الله مطهرى قائل به‏ ‏اعلميت ايشان بوده و زعامت آيت الله خمينى را به صلاح اسلام و‏ ‏مسلمين تشخيص دادند.‏ ‏پس از بازداشت آيت الله خمينى در جريان قيام پانزده خرداد 1342‏ ‏ساواك قصد داشت به منظور خاموش كردن قيام و نهضت مردمى ،‏ ‏آيت الله خمينى را اعدام نمايد; لذا آيت الله منتظرى ابتدا در مسجد‏ ‏جامع نجف آباد به عنوان حمايت از امام خمينى و اعتراض به بازداشت‏ ‏ايشان يك هفته تحصن عمومى برقرار نمود، و سپس در جريان‏ ‏مهاجرت مراجع و علماى شهرستانها به تهران در اعتراض به بازداشت‏ ‏معظم له فعالانه شركت كرد و جلسات علماى مهاجر را تنظيم و پربار‏ ‏نمود و در يكى از اين جلسات تلگرامى مبنى بر حمايت از امام خمينى‏ ‏با عنوان "مرجعيت " تنظيم و با اصرار و درايت ايشان تمامى علماى‏ ‏حاضر در جلسه آن را امضا نمودند. اين موضوع موجب خنثى شدن‏ ‏طرح ساواك و خشم رژيم گرديد. رژيم با شناسايى آيت الله منتظرى و با‏ ‏توجه به نقش موثر ايشان در مسأله ، در صحن حضرت عبدالعظيم وى‏ ‏را دستگير و پس از مدتى آزاد مى‎نمايد.‏ ‏آيت الله منتظرى با وجود خطرات بسيار امنيتى و مخالفت هاى‏ ‏بعضى از علما در حوزه علميه قم با آيت الله خمينى و بى تفاوتى عده اى‏ ‏ديگر نسبت به نهضت اسلامى ، طرفدارى و حمايت همه جانبه خويش‏ ‏را از ايشان در همه حال اعلام مى‎نمود و در اين راه مشكلات بسيارى را‏ ‏به جان خريد.‏ ‏2 - بازداشت به همراه فرزند در عيد نوروز سال 1345:‏ ‏در عيد نوروز سال 1345 به دنبال دستگيرى حجة الاسلام‏ ‏محمد منتظرى به دليل پخش اعلاميه در صحن مطهر‏ ‏حضرت معصومه (سلام الله عليها) ساواك بيدرنگ به سراغ آيت الله‏ ‏منتظرى رفته و مجددا ايشان را بازداشت نمود. در ابتدا به منظور‏ ‏واداشتن محمد به اعتراف عليه اساتيد و فضلاى مجاهد قم ، او را با‏ ‏وحشيانه ترين شكنجه هاى قرون وسطايى تا سرحد مرگ شكنجه‏ ‏دادند. لخت كردن بدن و چسباندن به بخارى ، شلاق زدن تا حد‏ ‏بيهوشى ، زدن سيلى هاى پى درپى كه منجر به عفونت گوش و بالاخره‏ ‏كم شدن شنوايى و ضعف شديد بينايى در او گرديد، بى خوابى دادنهاى‏ ‏بسيار و ساعتهاى متمادى سر يك پا نگه داشتن و زير مشت و لگد‏ ‏انداختن و... از شكنجه هايى بود كه به حجة الاسلام محمد منتظرى‏ ‏دادند و حتى در حضور پدر او را زير مشت و لگد انداخته تا شايد‏ ‏بتوانند ايشان را به اعتراف وادارند، و در پايان به سراغ خود‏ ‏آيت الله منتظرى رفته و با گستاخى تمام آن مرد جليل القدر را زير‏ ‏سخت ترين شكنجه ها قرار دادند. مقاومت و پايدارى قهرمانانه ايشان و‏ ‏فرزند برومندش الهام بخش پايدارى و استقامت مبارزين در زندانها‏ ‏شده بود; و بالاخره اعتراض علما و روحانيون حوزه علميه موجب شد‏ ‏تا ايشان پس از هفت ماه از زندان آزاد گردد.‏ ‏3 - بازداشت در سال 1346:‏ ‏آيت الله منتظرى چند ماه پس از آزادى از زندان جهت توسعه بخشى‏ ‏و تداوم جريان مبارزه ضرورتا به طور مخفيانه براى زيارت عتبات‏ ‏عاليات و ملاقات با آيت الله خمينى راهى عراق شد، اما رژيم كه از اين‏ ‏سفر مطلع شده بود هنگام بازگشت از عراق ايشان را در منطقه مرزى‏ ‏دستگير و روانه زندان كرد، كه پس از تحمل حدود پنج ماه اذيت و آزار‏ ‏آزاد گرديد.‏

‏4 - تبعيد به مسجد سليمان در سال 1346 (چند روز پس از آزادى از‏ ‏زندان ):‏

‏رژيم در خارج از زندان نيز هميشه ايشان را تحت نظر داشته و در‏ ‏زمان برگزارى جشنهاى تاجگذارى به عنوان راهكارى جديد تصميم به‏ ‏تبعيد ايشان به مسجد سليمان گرفت ، كه اين تبعيد سه ماه به طول‏ ‏انجاميد. پس از آن در مسجدسليمان به ايشان ابلاغ كردند كه نبايد به قم‏ ‏برويد، ولى ايشان به قم مراجعت نمود و با وجود ممانعت شديد‏ ‏ساواك عده زيادى از علما، اساتيد و طلاب حوزه علميه با ايشان ديدار‏ ‏كردند; تا اينكه از ناحيه ساواك ايشان را به نجف آباد منتقل نمودند و در‏ ‏آنجا تحت مراقبت شديد قرار دادند.

‏ ‏5 - بازداشت در سال 1347:‏ ‏هنوز چند ماهى از پايان تبعيد به مسجد سليمان و انتقال به نجف آباد‏ ‏نگذشته بود كه به دليل ادامه فعاليت هاى مبارزاتى و روشنگريهاى‏ ‏آيت الله منتظرى - بويژه در خطبه هاى نمازجمعه كه ايشان آن را در‏ ‏نجف آباد پايه گذارى كرده بود - ساواك مجددا ايشان را دستگير و پس‏ ‏از محاكمه فرمايشى به سه سال زندان و در دادگاه تجديدنظر به‏ ‏يك سال ونيم زندان محكوم كرد و به زندان قصر انتقال داد.‏

‏6 - تبعيد دوباره به نجف آباد در سال 1349:‏ ‏آيت الله منتظرى پس از سپرى كردن دوران محكوميت ، در‏ ‏ارديبهشت 1349 آزاد و راهى قم گرديد; ولى رژيم كه از حضور ايشان‏ ‏در ميان طلاب و فضلاى حوزه علميه قم هراسناك بود دوباره وى را به‏ ‏زادگاه خود تبعيد نمود. ايشان در نجف آباد به فعاليت هاى خود ادامه‏ ‏داده و در ضمن ايراد خطبه هاى نمازجمعه و سخنرانى هاى خود‏ ‏جنايات رژيم را افشا مى‎نمود. هجوم جمعيت در روزهاى جمعه از‏ ‏شهرهاى دور و نزديك به نجف آباد به اندازه اى بود كه اين شهر به عنوان‏ ‏دومين پايگاه انقلاب بعد از قم درآمده بود و گزارش ساواك اصفهان در‏ ‏مورد آن چنين بود: "نمازجمعه منتظرى يك پايگاه سياسى براى مبارزه با‏ ‏رژيم است ". مدت تبعيد به نجف آباد مجموعا حدود سه سال به طول‏ ‏انجاميد.‏

‏7 - تبعيد به شهر كويرى طبس در سال 1352:‏ ‏بار ديگر رژيم حضور آيت الله منتظرى در زادگاه خود را تحمل‏ ‏نكرد و ايشان را به سه سال تبعيد در طبس محكوم نمود. حضور ايشان‏ ‏در طبس باعث اجتماع مبارزين گرديد. طبق گفته مقامات امنيتى شهر‏ ‏طبس ، در طول اقامت ايشان علاوه بر مردم شهر، نزديك به پنجاه هزار‏ ‏نفر از مردم شهرهاى ديگر ايران براى ديدار با او وارد طبس شدند;‏ ‏كه همين رقم بزرگ ديداركننده موجب وحشت ساواك و انتقال ايشان‏ ‏از طبس پس از گذشت يك سال گرديد.‏ ‏از جمله اقدامات مهم آيت الله منتظرى در طبس ، نامه سرگشاده به‏ ‏علما و مردم مسلمان ايران در مورد اتحاد عليه امپرياليسم و صهيونيسم‏ ‏بود، كه خشم رژيم را برانگيخت و طبق اسناد به جاى مانده از ساواك‏ ‏عده زيادى - از جمله حجة الاسلام والمسلمين خامنه اى - به جرم توزيع‏ ‏اين اعلاميه دستگير و يا تحت تعقيب قرار گرفتند.‏

‏8 - تبعيد به خلخال در سال 1353:‏ ‏تسليم ناپذيرى و ترس رژيم از ثمربخشى روزافزون آيت الله‏ ‏العظمى منتظرى چنان شد كه در اواسط سال 1353 رژيم به تبعيد مجدد‏ ‏وى تصميم گرفت و ايشان را از طبس به خلخال تبعيد نمود. از آنجا كه‏ ‏زبان مردم آن سامان آذربايجانى بود نفوذ آيت الله منتظرى در آغاز‏ ‏سرعت چندانى نيافت ، اما هرگز به دليل اختلاف زبان حاضر به سكوت‏ ‏و سكون نشد، و بالاخره يكى از امام جماعت هاى آن شهر مسجد خود‏ ‏را در اختيار ايشان قرار داد. اين مسجد نوساز كه توسط هيأت امنا اداره‏ ‏مى‎شد، مكان مناسبى جهت بسط و گسترش انديشه هاى اصلاح گر و‏ ‏زندگى ساز اسلام گرديد. ايشان نماز در آن مسجد را آغاز كرد و همچون‏ ‏ساير تبعيدگاههاى خويش در بين نماز تفسير قرآن مى‎گفت . هر روز‏ ‏تعداد نمازگزاران بيشتر و فضاى مسجد براى تبليغ نهضت اسلامى‏ ‏آماده تر مى‎شد. ماءموران رژيم وامانده از اين بى باكى غيرمنتظره تبعيدى‏ ‏به هراس افتاده و از راههاى مختلف در جهت تضعيف آيت الله منتظرى‏ ‏كوشيدند و در نهايت پس از گذشت حدود چهار ماه ايشان را به‏ ‏تبعيدگاه سقز منتقل نمودند.‏

‏9 - سقز آخرين تبعيدگاه :‏ ‏در تبعيدگاه سقز - با وجود زمستانى بسيار سخت و حداقل امكانات‏ ‏شهرى - آيت الله منتظرى آخرين دوران تبعيد خويش را گذراند.‏ ‏با وجود دورى از شاگردان و دوستان و اختلاف با مردم بومى منطقه از‏ ‏نظر مذهب و زبان ، ساواك از ديدار مردم با ايشان دچار نگرانى شده و از‏ ‏مركز خواستار تصميم گيرى در اين زمينه شد; از طرف ديگر در ارتباط‏ ‏با برگزارى مراسم سالگرد پانزده خرداد در مدرسه فيضيه قم كه‏ ‏دهها نفر از دوستان و شاگردان ايشان دستگير شده و ساواك به ارتباط‏ ‏دستگيرشدگان با آيت الله منتظرى پى برده بود، تصميم به بازداشت و‏ ‏انتقال ايشان به تهران گرفت .

‏ ‏10 - بازداشت از تبعيدگاه سقز و انتقال به زندان اوين در سال‏ ‏1354:‏ ‏در تيرماه 1354 آيت الله منتظرى را از تبعيدگاه سقز روانه زندان‏ ‏نمودند. ابتدا او را به بازداشتگاه كميته مشترك تهران بردند و فرداى آن‏ ‏روز روانه زندان اوين كردند. در اوين مدت شش ماه را در سلول‏ ‏انفرادى گذراند. در اين بازداشتگاهها با شديدترين فشارهاى روحى و‏ ‏جسمى روبرو گرديد. در زير همين فشارها و شكنجه ها بود كه‏ ‏شكنجه گر بيرحم "ازغندى " به ايشان گفته بود: "علت اين كه تو را از‏ ‏حوزه دور نگه مى‎داريم و از اين طرف به آن طرف مى‎فرستيم اين است كه‏ ‏يك خمينى ديگر به وجود نيايد!".‏ ‏پس از شش ماه بلاتكليفى در زندان اوين بالاخره در يك دادگاه‏ ‏نظامى و فرمايشى به اتهام كمك به جنبش اسلامى و خانواده زندانيان‏ ‏سياسى و اقدام براى تشكيل حكومت اسلامى ، به ده سال زندان محكوم‏ ‏گرديد; اما در زندان نيز همراه بزرگانى همچون آيت الله طالقانى به‏ ‏فعاليت هاى اسلامى و سياسى ادامه داد. با اينكه در زندان از بيماريهاى‏ ‏مختلف رنج مى‎برد، خارج بحث "خمس " و متن "اسفار" و كتاب‏ ‏"طهارت " را براى فضلاى زندانى تدريس نمود و شخصيت هاى بزرگ‏ ‏زندانى همچون آيت الله طالقانى و آيت الله مهدوى كنى در مجالس‏ ‏بحث ايشان حاضر مى‎شدند.‏ ‏زندانيان سياسى دوران آخر رژيم پهلوى از تقواى سياسى آيت الله‏ ‏العظمى منتظرى سخن هاى فراوان دارند; در ازاى هر حرف حقى كه‏ ‏مى‎زد هيچ گونه پرده پوشى نمى كرد، اما در مورد آنچه مربوط به ديگران‏ ‏بود نهايت كوشش را در رازدارى مى‎نمود. هنگامى كه تعدادى از‏ ‏حقوق بشريهاى اروپا از كشور بلژيك براى بازديد زندانهاى ايران به‏ ‏كشورمان آمده بودند و ساواك آنها را به زندان اوين برده بود، با تعداد‏ ‏انگشت شمارى از زندانيان از جمله آيت الله منتظرى ديدار كردند،‏ ‏مسئولين زندان مصرانه از آيت الله منتظرى خواستند كه در مقابل‏ ‏خارجى ها صحبت از شكنجه نكند تا آبروى ايران محفوظ بماند. وقتى‏ ‏هيأت بازديد كننده در مورد وجود شكنجه سوال مى‎كردند، عموما يا‏ ‏سكوت كردند و يا شكنجه را تكذيب نمودند، اما آيت الله منتظرى در‏ ‏پاسخ چنين سوالى به زبان انگليسى جايى كه مترجم و بسيارى از سران‏ ‏ساواك هم حاضر بودند گفت : "من اين سوال را نمى توانم پاسخ بگويم "‏ ‏و بدين وسيله و با اين جمله كنايه آميز از چهره ساواك و جنايت هاى آن‏ ‏پرده برداشت .‏ ‏آيت الله منتظرى در زندان اوين نيز نمازجمعه را اقامه نمود و تمام‏ ‏زندانيان سياسى مسلمان از جمله حضرات آقايان : طالقانى ،‏ ‏مهدوى كنى ، هاشمى رفسنجانى ، لاهوتى و ديگران در نماز جمعه‏ ‏حاضر مى‎شدند; هرچند ساواك پس از مدتى مانع اقامه آن شد.‏ ‏سرانجام با اوجگيرى مبارزات ملت قهرمان ايران و‏ ‏عقب نشينى هاى پى درپى رژيم شاه ، آيت الله منتظرى پس از گذراندن‏ ‏حدود سه سال ونيم از دوران محكوميت به همراه مرحوم آيت الله‏ ‏طالقانى در هشتم آبان 1357 از زندان آزاد شدند و مورد استقبال‏ ‏چشمگير مردم قرار گرفتند.‏ ‏در پيامى كه امام خمينى خطاب به آيت الله العظمى منتظرى به‏ ‏مناسبت آزادى ايشان صادر كردند فرمودند:‏ ‏"هيچ از دستگاه جبار جنايتكار تعجب نيست كه مثل جنابعالى‏ ‏شخصيت بزرگوار خدمتگزار به اسلام و ملت را سالها از آزادى ،‏ ‏ابتدايى ترين حقوق بشر محروم ، و با شكنجه هاى قرون وسطايى با او و‏ ‏ساير علماى مذهب و رجال آزاديخواه رفتار كند. خيانتكاران به كشور و‏ ‏ملت از سايه مثل شما رجال عدالتخواه مى‎ترسند. بايد رجال دين و‏ ‏سياست در بند باشند تا براى اجانب و بستگان آنان هرچه بيشتر راه چپاول‏ ‏بيت المال و ذخائر كشور باز باشد".‏ ‏ميزان مقبوليت و محوريت آيت الله منتظرى در مبارزه و انقلاب تا‏ ‏آنجا بود كه آيت الله خمينى در زمان تبعيد، ايشان را به عنوان نماينده ‏ ‏تام الاختيار خويش در ايران منصوب كرد و در نامه اى از ايشان‏ ‏خواستند كه بر جريانات بيت معظم له اشراف داشته باشند; و همواره‏ ‏درباره ايشان با تعابيرى همچون "فقيه عاليقدر"، "مجاهد بزرگوار"،‏ ‏"حاصل عمر من "، "ذخيره انقلاب " و "برج بلند اسلام " ياد مى‎كردند و‏ ‏حيثيت ايشان را "واجب المراعات " دانسته و پس از پيروزى انقلاب‏ ‏بسيارى از مسائل فقهى و سياسى مربوط به قوه قضائيه و وزارتخانه ها‏ ‏را به ايشان ارجاع مى‎دادند، و در آخرين نامه اى كه به ايشان منسوب‏ ‏شده است فرمودند: "همه مى‎دانند كه شما حاصل عمر من بوده ايد و من‏ ‏شديدا به شما علاقه مندم ... من صلاح شما و انقلاب را در اين مى‎بينم كه‏ ‏شما فقيهى باشيد كه نظام و مردم از نظرات شما استفاده كنند".‏ ‏‏ ‏نقش آيت الله العظمى منتظرى در پيروزى انقلاب اسلامى ‏ ‏نقش آيت الله العظمى منتظرى را در طول سالهاى نهضت اسلامى‏ ‏مى‎توان در ابعاد گوناگون مورد اشاره قرار داد، كه به طور اجمال‏ ‏عبارتند از:‏

‏1 - بعد فكرى و سياسى :‏ ‏آيت الله منتظرى در بعد فكرى همواره مى‎كوشيد در شرايطى كه‏ ‏انديشه جهاد و مبارزه با طاغوت در جامعه و حوزه هاى علميه متروك‏ ‏شده بود، فرهنگ مبارزه و جهاد را در اقشار مردم بخصوص قشر‏ ‏جوان ، اعم از روحانى و دانشگاهى ، ريشه دار و عميق گرداند; و از اين‏ ‏رو پيوسته به قشر تحصيل كرده و روشنفكران مذهبى و نقش مهم اين‏ ‏قشر در بيدارى و رشد فكرى جامعه توجه خاصى داشت و همواره‏ ‏تلاش مى‎نمود بدبينى و فاصله موجود بين اين دو قشر را كه رژيم‏ ‏گذشته روى آن سرمايه گذارى زيادى نموده بود از بين برده و تبديل به‏ ‏اخوت و برادرى و به صورت يك جبهه در برابر استبداد نمايد.‏ ‏تأسيس نمازجمعه در نجف آباد و سپس در اصفهان و بعضى نواحى‏ ‏آن و در تبعيدگاهها و زندانها و طرح مسائل حكومت اسلامى در‏ ‏خطبه هاى نمازجمعه در آن شرايط خفقان ، نشانه بارزى از توجه ايشان‏ ‏به بعد فكرى و عقيدتى نهضت اسلامى است .‏ ‏از نظر سياسى نيز حمايت معظم له از نهضت اسلامى به رهبرى‏ ‏امام خمينى اثر عميقى در بين حوزه ها و اقشار مردم داشت ; زيرا در آن‏ ‏شرايط كه اكثر روحانيون و بويژه سالخوردگان روحانى و معمرين‏ ‏حوزه ها از ادامه نهضت و گسترش آن چندان استقبال نمى كردند،‏ ‏حمايت شخصيتى علمى و فقهى همچون آيت الله العظمى منتظرى كه‏ ‏مراتب علمى ايشان مقبول تمام علما و جوامع حوزوى و دينى بود، آثار‏ ‏غيرقابل انكارى در مشروعيت و مقبوليت و گسترش نهضت اسلامى‏ ‏داشت .‏

‏2 - حمايت از مرجعيت و رهبرى امام خمينى :‏ ‏در شرايط خفقان آن زمان تثبيت مرجعيت و رهبرى امام خمينى‏ ‏يكى از اهداف مهم آيت الله العظمى منتظرى بود. ايشان پس از توجه و‏ ‏عنايت به بعد علمى و فقهى امام و شروع درس خارج اصول نزد ايشان‏ ‏به همراه مرحوم آيت الله مطهرى و تثبيت موقعيت علمى و تدريسى‏ ‏امام در حوزه علميه قم ، همزمان با شروع نهضت اسلامى به همراه‏ ‏مرحوم آيت الله ربانى شيرازى و جمعى از علما و فضلاى مبرز حوزه ‏ ‏علميه قم به بعد مرجعيت ايشان توجه نمودند و با تأييد كتبى آن و دادن‏ ‏اعلاميه قدم بزرگى در اين راه برداشتند كه منجر به بازداشت و تبعيد‏ ‏همگى به نقاط بد آب و هوا شد.‏ ‏البته نقش قوى شهيد حجة الاسلام محمد منتظرى نيز در اين مرحله‏ ‏نسبت به گرفتن تأييد كتبى براى مرجعيت امام از علما و مدرسين حوزه‏ ‏و برخورد صريح و قاطع او با كارشكنى ها و احيانا محافظه كاريهاى‏ ‏معمول آن روزگار، بسيار ارزنده و فراموش نشدنى است .‏ ‏اقدامات مهم آيت الله منتظرى در جريان مهاجرت مراجع و علماى‏ ‏شهرستانها به تهران در اعتراض به بازداشت امام خمينى و تلاش ايشان‏ ‏و نيز آيت الله امينى جهت تهيه مقدمات تنظيم و ارسال تلگراف از‏ ‏طرف مراجع و علماى مهاجر به امام به عنوان "مرجع تقليد شيعيان " در‏ ‏تثبيت مرجعيت و رهبرى رهبر فقيد انقلاب نقش زيادى داشت .‏ ‏همچنين در آن مقطع حساس از تلاش آيت الله منتظرى در مورد‏ ‏تعطيل نشدن شهريه امام در دوران تبعيد نبايد غفلت كرد.

‏ ‏3 - تنظيم اعلاميه ها و نشر آنها:‏ ‏شكى نيست كه بيانيه هاى منتشره بر عليه استبداد نقش بزرگى در‏ ‏به پا داشتن پرچم جهاد و مبارزه داشته است . طبق اسناد ساواك آيت الله‏ ‏منتظرى پشتوانه اصلى اكثر بيانيه ها و جزوات مخفى و نشريات از‏ ‏داخل حوزه علميه قم بر عليه رژيم ديكتاتورى شاه بوده است ، و لذا به‏ ‏دنبال انتشار هر بيانيه ساواك كنترل روى معظم له را بيشتر مى‎نمود.‏ ‏البته نقش بارز مرحوم آيت الله ربانى شيرازى ، شهيد آيت الله‏ ‏صدوقى ، شهيد آيت الله سعيدى و تلاش خستگى ناپذير شهيد‏ ‏حجة الاسلام محمد منتظرى و تعدادى از فضلا و طلاب مبارز آن‏ ‏روزگار نيز نبايد فراموش گردد.‏

‏4 - حمايت هاى مالى از نهضت اسلامى و افراد مبارز:‏ ‏نقش حمايت هاى مالى در هر نهضتى و تداوم آن قابل ترديد و انكار‏ ‏نيست . فقيه عاليقدر حمايت مالى از نهضت اسلامى و افراد مبارز و‏ ‏خانواده هاى زندانيان را يكى از وظايف اصلى خود مى‎دانست . در‏ ‏شرايطى كه رهبر نهضت اسلامى در حال تبعيد به سر مى‎برد و بيت‏ ‏ايشان در قم زير نظر و كنترل شديد مأموران ساواك قرار داشت و عملا‏ ‏ارتباط مبارزين با رهبرى نهضت به كلى قطع يا بسيار ضعيف بود، نقش‏ ‏آيت الله العظمى منتظرى در تأييد و حمايت مالى نهضت اسلامى و‏ ‏مبارزان مسلمان كاملا محسوس بود و ساواك نيز آن را به خوبى‏ ‏مى‎دانست ; و لذا يكى از موارد اتهامى ايشان در محاكم فرمايشى ،‏ ‏حمايت از نهضت اسلامى و كمك به خانواده هاى زندانيان سياسى‏ ‏مى‎باشد.‏ ‏با توجه به موارد فوق به خوبى در مى‎يابيم كه آيت الله العظمى‏ ‏منتظرى پس از امام خمينى بالاترين نقش را در پيشبرد نهضت اسلامى‏ ‏ايفا كرده است ، و در حقيقت مى‎توان گفت معظم له پس از امام خمينى‏ ‏"معمار بزرگ انقلاب اسلامى " به شمار مى‎آيد; اين واقعيت به خوبى از‏ ‏بيانات علما و شخصيت هاى مبارز و انقلابى استفاده مى‎شود، كه براى‏ ‏اطلاع بيشتر توصيه مى‎شود به متن سخنان و مصاحبه هاى اين بزرگان‏ ‏- كه در جلد دوم كتاب "فقيه عاليقدر" درج شده است - مراجعه شود.‏ ‏‏ ‏همراه با انقلاب پس از پيروزى ‏ ‏پس از پيروزى انقلاب آيت الله العظمى منتظرى همواره محل‏ ‏مراجعه اقشار مختلف مردم و فضلا و طلاب حوزه هاى علميه بود،‏ ‏و پيوسته گروهى از خبرنگاران خارجى و رسانه هاى جهانى با ايشان در‏ ‏مورد اهداف انقلاب و برنامه هاى آن مصاحبه مى‎نمودند. در همان‏ ‏روزهاى نخستين انقلاب ، اقامه رسمى نمازجمعه در سراسر كشور‏ ‏مورد توجه ايشان قرار گرفت و طى ديدارى با امام خمينى خواستار‏ ‏تعيين ائمه جمعه شهرستانها توسط معظم له شدند و امام مايل بودند‏ ‏فقيه عاليقدر شخصا متصدى آن شوند. آنگاه مرحوم آيت الله طالقانى از‏ ‏طرف امام خمينى به امامت جمعه تهران منصوب شد و براى مراكز‏ ‏استانها نيز ائمه جمعه تعيين و بتدريج در اكثر نقاط كشور اين سنت‏ ‏بزرگ احيا و اقامه شد.‏ ‏با شروع مقدمات انتخابات خبرگان قانون اساسى و به دنبال تقاضا و‏ ‏اصرار عده اى از نيروهاى اصيل انقلاب و فضلاى حوزه ، ايشان نامزد‏ ‏شركت در انتخابات خبرگان از تهران شد; و پس از انتخاب با رأى بالا از‏ ‏سوى مردم تهران ، به رياست مجلس خبرگان برگزيده شد.‏ ‏همزمان با كار خبرگان آيت الله طالقانى به لقاءالله پيوست و‏ ‏فقيه عاليقدر به امامت جمعه تهران منصوب شد و تا پايان كار خبرگان‏ ‏اين امامت ادامه يافت ; و پس از آن هنگام مراجعت به حوزه علميه قم ،‏ ‏مراتب را به استحضار امام رساند و معظم له تعيين امام جمعه تهران را به‏ ‏نظر و صلاحديد خود ايشان موكول فرمودند; ايشان نيز حجة الاسلام‏ ‏والمسلمين خامنه اى را به امام معرفى نمود و امامت جمعه تهران از‏ ‏سوى امام (ره ) به مشاراليه محول شد.‏ ‏آيت الله العظمى منتظرى پس از بازگشت به حوزه علميه قم بنابر‏ ‏نظر و تأكيد امام خمينى امامت جمعه شهرستان قم را براى مدتى به‏ ‏عهده گرفت و سپس از آيت الله مشكينى خواست تا ايشان متصدى آن‏ ‏شود.‏ ‏فقيه عاليقدر در تمام مراحل و مسائل از ارائه تذكرات و پيشنهادات‏ ‏مفيد و لازم دريغ نمى ورزيد، و با آنكه در حوزه علميه قم اشتغال كامل‏ ‏به تدريس و تحقيق و تأليف كتب علمى داشت ولى چون بيت ايشان‏ ‏محل مراجعه مسئولين مملكتى و اقشار مختلف مردم بود معظم له عملا‏ ‏مطمئن ترين وسيله ارتباط مردم با امام و نظام شده بود و در ديدارها يا‏ ‏مكاتبات و مراسلات خود با امام و مسئولين نظام خواسته ها و نظريات‏ ‏مراجعين و احيانا كمبودها و يا خطاها و اشتباهات را منعكس‏ ‏مى‎نمود.‏ ‏ايشان بر مشاركت همه مردم و گروههاى سياسى و استفاده از همه ‏ ‏تفكرات و قابليت ها

- اعم از موافق و مخالف - تأكيد مى‎ورزيد; و حتى‏ ‏نسبت به جريانات منحرف و ضد انقلاب ، اعتقاد به جذب و هدايت‏ ‏آنان داشت و بر رعايت حقوق آنان - بويژه زندانيان - اصرار مى‎ورزيد.‏ ‏آيت الله العظمى منتظرى بر خلاف رويه معمول قدرتمندان كه در زمان‏ ‏تصدى قدرت ، يا كمتر به حقوق مخالفان مى‎پردازند و يا آن را قربانى‏ ‏مصالح روبنايى و داد و ستدهاى سياسى مى‎نمايند، در همان هنگامه ‏ ‏قدرت بالاترين مصلحت را دفاع از حقوق و آزاديهاى اساسى انسانها‏ ‏مى‎دانست و در اين راه حاضر به مسامحه و مصالحه نبود، و براى دفاع‏ ‏از حقوق كسانى كه اعتقاد آنان را قبول نداشت قدرت و موقعيت خود را‏ ‏از دست داد.‏ ‏با شروع جنگ تحميلى عراق عليه ايران ، آيت الله العظمى منتظرى‏ ‏كمك ها و حمايت هاى فراوانى را نسبت به جبهه ها مبذول مى‎داشت ;‏ ‏و مكررا توصيه و سفارشهاى لازم را در جلسات خصوصى و عمومى‏ ‏به مسئولين و فرماندهان ارتش و سپاه گوشزد مى‎كرد و عملا نيز‏ ‏بسيارى از بستگان خود را راهى جبهه هاى نبرد نمود، از جمله مى‎توان‏ ‏حضور مكرر مرحوم حاج على منتظرى والد مكرم ايشان و نيز فرزندان‏ ‏و نوه هاى معظم له را در خطوط مقدم جبهه ها نام برد كه در نهايت فرزند‏ ‏برومند ايشان حجة الاسلام سعيد منتظرى بينايى يك چشم و شنوايى‏ ‏يك گوش خود را در جبهه از دست داد، و ياسر رستمى يكى از نوادگان‏ ‏معظم له به درجه رفيع شهادت نايل آمد.‏ ‏حضور نزديكان آيت الله منتظرى در جبهه ها و كمك هاى ايشان‏ ‏مانع از آن نمى گرديد كه ايشان نظرات و انتقادات خود نسبت به روند‏ ‏جنگ را ابراز ندارد و بر اشتباهات و كاستى هاى آن سرپوش گذارد.‏ ‏آيت الله منتظرى پس از فتح خرمشهر در سال 1361 مصرانه بر خاتمه ‏ ‏جنگ تأكيد مى‎ورزيد، كه اين نظر در ابتدا با موافقت امام خمينى همراه‏ ‏بود ولى متأسفانه با اصرار و گزارشات نادرست برخى از فرماندهان‏ ‏سپاه و مسئولان جنگ نظر امام خمينى بر ادامه جنگ قرار گرفت ، و در‏ ‏نهايت موجب از دست رفتن فرصت ها و بروز خسارت هاى فراوان‏ ‏گرديد و امام خمينى ناچار به پذيرش قطعنامه در سال 1367 شدند.

‏ ‏فقيه عاليقدر با هوشيارى خاص خود و احساس همبستگى شديد با‏ ‏مردم و انقلاب و حوزه هاى علميه و دانشگاهها، در هر فرصت امور‏ ‏مهمى را عملى و يا راهكارهايى را در رابطه با موضوعات مختلف‏ ‏پيشنهاد مى‎داد كه در تاريخ انقلاب ثبت شده است .از جمله مى‎توان به‏ ‏امور ذيل اشاره نمود:‏

‏1 - اقدام براى تأسيس "شوراى مديريت حوزه علميه قم ".كه پس از‏ ‏كسب موافقت امام خمينى مشروط بر توافق با آيت الله العظمى‏ ‏گلپايگانى ، سه نفر از اساتيد و فضلاى حوزه علميه توسط معظم له و به‏ ‏نيابت از امام و سه نفر از طرف آيت الله العظمى گلپايگانى تعيين و به كار‏ ‏مشغول شدند. ضمنا ايشان از حمايتهاى مالى و فكرى اين شورا و رفع‏ ‏مشكلات و موانع مختلف آن در هر فرصتى دريغ نمى كرد.

‏ ‏2 - اقدام به تشكيل "مجمع نمايندگان طلاب حوزه ".اين اقدام زمانى‏ ‏انجام شد كه فقيه عاليقدر احساس كردند نقطه نظرات طلاب شهرستانها‏ ‏در مسائل حوزوى مربوط به خودشان بايد لحاظ شود.

‏ ‏3 - تأسيس "جامعة الامام الصادق (ع )".اين اقدام به دنبال احساس‏ ‏اين ضرورت صورت پذيرفت كه جمهورى اسلامى نياز به كادرهاى‏ ‏ورزيده و مسلط به علوم و زبانهاى زنده دنيا دارد تا بتواند اهداف خود‏ ‏را به مردم دنيا اعلام نمايد. و ضمن تعيين آيت الله مهدوى كنى جهت‏ ‏رياست و سرپرستى دانشگاه از سوى آيت الله منتظرى ، حضرات آيات‏ ‏و حجج اسلام : مشكينى ، نورى همدانى ، امينى ، خامنه اى و امامى‏ ‏كاشانى و چند تن از معتمدين و افراد خبير براى عضويت هيأت امناى‏ ‏آن معين شدند. طبق اساسنامه اين جامعه رياست عاليه اين دانشگاه نيز‏ ‏بر عهده فقيه عاليقدر قرار دارد، كه البته بر خلاف صراحت اين اساسنامه‏ ‏امور اين دانشگاه بدون هماهنگى با ايشان انجام مى‎پذيرد.‏

‏4 - اقدام به تشكيل "دانشكده قدس " وابسته به جامعة‏ ‏الامام الصادق (ع ).به دنبال درخواست بعضى مسئولين سفارت‏ ‏فلسطين در تهران از معظم له مبنى بر جذب جوانان مسلمان فلسطين‏ ‏جهت بالا بردن سطح معلومات علمى و مذهبى آنان ، ايشان از مسئولين‏ ‏جامعة الامام الصادق (ع ) خواستند تا دانشكده اى بدين منظور تأسيس‏ ‏گردد. مقدمات تأسيس اين دانشگاه فراهم گشت ولى متأسفانه با تغيير‏ ‏شرايط عملى نشد.

‏ ‏5 - تأسيس "مركز جهانى علوم اسلامى " در قم .اين اقدام زمانى انجام‏ ‏شد كه دسته دسته از علاقه مندان انقلاب اسلامى از كشورهاى مختلف‏ ‏به حوزه علميه قم جهت كسب علوم اسلامى وارد مى‎شدند و حوزه‏ ‏توان جذب آنان را نداشت .

‏ ‏6 - تأسيس چهار مدرسه با برنامه هاى مخصوص در حوزه علميه قم‏.‏كه عبارت بودند از مدارس : "رسول اكرم (ص )"، "امام باقر(ع )"،‏ ‏"امام صادق (ع )" و "بعثت ".اين اقدام زمانى انجام شد كه جاذبه انقلاب و‏ ‏حوزه علميه هزاران جوان مشتاق را از شهرهاى دور و نزديك مجذوب‏ ‏فراگيرى علوم اسلامى نموده بود و مدارس حوزه علميه و شوراى‏ ‏مديريت نيز ظرفيت و توان جذب و اداره آنان را نداشت .‏

‏7 - تأسيس "مدرسه عالى تخصصى ".اين مدرسه به دنبال تأكيد‏ ‏معظم له بر لزوم تخصصى نمودن رشته هاى گسترده فقه شيعه تأسيس‏ ‏شد و گامهاى مفيدى را پيمود، ولى با تغيير شرايط روند رشد آن متوقف‏ ‏گرديد.‏

‏8 - ايجاد مدارس علميه در خارج كشور جهت تربيت طلاب‏ ‏خارجى در كشورهاى خود.پس از تأسيس مركز جهانى علوم اسلامى‏ ‏در حوزه علميه قم ، فقيه عاليقدر به اين حقيقت توجه نمودند كه ايجاد‏ ‏مدارس علميه در هر كشور و اعزام اساتيد از حوزه علميه به خارج از‏ ‏جهاتى پر فايده تر مى‎باشد، در اين رابطه در بعضى كشورها نظير‏ ‏"سيرالئون " و "كنيا" مدارس و مراكزى بدين منظور ايجاد گرديد.‏

‏9 - تعيين نماينده براى انجمن اسلامى دانشجويان خارج كشور.اين‏ ‏اقدام پيرو تقاضاهاى مكرر اعضاى انجمن مزبور صورت گرفت .‏ ‏نماينده معظم له ضمن حضور در جلسات و سمينارهاى آنان در خارج‏ ‏كشور، علاوه بر ابلاغ رهنمودهاى فكرى و سياسى فقيه عاليقدر‏ ‏مساعدتهايى را نيز به عمل مى‎آورد.‏

‏10 - بازسازى و گسترش مدرسه دارالشفاء قم .هزينه ساختمانى و‏ ‏تجديد بناى اين مدرسه از طرف يكى از افراد خير، زير نظر و با اشراف‏ ‏فقيه عاليقدر تأمين شد. در طرح بازسازى منازل متعددى از اطراف‏ ‏مدرسه توسط ايشان خريدارى و جزو مدرسه قرار گرفت . علاوه بر‏ ‏بازسازى اصل مدرسه به شكل جديد و با مدرسهاى متعدد جهت‏ ‏تدريس عمومى حوزه ، قسمت مجهز و جداگانه اى جهت مركز‏ ‏مديريت حوزه و تشكيل جلسات و سمينارها و ميزگردها و ديگر‏ ‏نيازهاى عمومى حوزه در نظر گرفته شد و سالهاست كه اين قسمت‏ ‏مورد استفاده قرار گرفته است .‏


‏11 - ايجاد "مركز بزرگ اسلامى " در كردستان .به دنبال مراجعات‏ ‏مكرر روحانيون اهل سنت به فقيه عاليقدر و اظهار نياز به مركزى جهت‏ ‏فراگيرى علوم دينى و توجه به امور تبليغى و فكرى آن منطقه ، معظم له‏ ‏ضمن مشورت با امام خمينى اقدام به تأسيس آن نمود، كه خدمات‏ ‏زيادى را بخصوص در ايام جنگ تحميلى و با توجه به بحران منطقه‏ ‏انجام داده است .‏ ‏تأسيس اين مركز موجب شد تا حدود زيادى روحانيون اهل سنت‏ ‏به كشورهايى همچون عراق ، پاكستان و حجاز محتاج نشوند. اقدامات‏ ‏مشابهى نيز در منطقه زاهدان و تربت جام و تركمن صحرا توسط ائمه ‏ ‏جمعه و بعضى از روحانيون منطقه با اشراف و تأكيد ايشان انجام شد،‏ ‏ولى هيچ كدام ثبات و استحكام مركز بزرگ اسلامى كردستان را پيدا‏ ‏نكرد.‏

‏12 - اعزام هيأتهايى به كشورهاى مختلف جهت تبيين اهداف‏ ‏انقلاب اسلامى .اين اقدام به دنبال اعلام جمعه آخر ماه رمضان به عنوان‏ ‏روز جهانى قدس از طرف امام خمينى صورت گرفت ، و اولين اقدامى‏ ‏بود كه در اين رابطه با چنان محتوا و انگيزه از طرف جمهورى اسلامى‏ ‏انجام مى‎شد.‏

‏13 - تشكيل اولين سمينار ائمه جمعه داخل و خارج كشور.اين‏ ‏اقدام مهم پس از اقدام معظم له در جهت احيا و اقامه سنت نماز جمعه‏ ‏در كشور صورت گرفت . محل برگزارى سمينار مزبور مدرسه فيضيه‏ ‏بود، شروع سمينار با پيام معظم له و با حضور شخصيت هاى روحانى و‏ ‏سياسى كشور انجام شد.

‏ ‏14 - اعلام "هفته وحدت ".اين اقدام در راستاى احساس نياز جهان‏ ‏اسلام به وحدت كلمه و تشكيل يك جبهه اسلامى قوى به دور از‏ ‏اختلافات مذهبى و قومى بود. مورخين اهل سنت ميلاد‏ ‏پيامبراكرم (ص ) را "دوازده ربيع الاول " ذكر كرده اند، ولى اكثر مورخين‏ ‏شيعه "هفده ربيع الاول " را ميلاد آن حضرت مى‎دانند. بدين لحاظ‏ ‏آيت الله العظمى منتظرى دوازدهم تا هفدهم ربيع الاول را به عنوان هفته ‏ ‏وحدت اعلام نمود، و مورد استقبال عمومى داخل و خارج كشور و‏ ‏حضرات مراجع وقت و شخص امام خمينى و نهادها و ارگانهاى‏ ‏انقلاب و شخصيت هاى سياسى و دينى قرار گرفت .

‏ ‏15 - اعلام "هفته ولايت و امامت ".معظم له در سال 1364 از روز‏ ‏"هجدهم تا بيست وپنجم ذيحجه " را به عنوان هفته ولايت و امامت‏ ‏اعلام نمود، و اين عمل مورد استقبال علاقه مندان و محبان اهل بيت‏ ‏عصمت و طهارت (ع ) قرار گرفت . مناسبت هفته ولايت اين است كه‏ ‏روز هجده ذيحجه "عيد غدير" و روزى است كه پيامبر اكرم (ص ) به‏ ‏دستور خداوند حضرت اميرالمومنين على بن ابيطالب (ع ) را به عنوان‏ ‏امام و خليفه خود معرفى نمودند. در روز بيست و چهارم ذيحجه نيز دو‏ ‏جريان مهم تاريخى در طى ساليانى چند رخ داده است : يكى قضيه ‏ ‏مباهله پيامبر اسلام (ص ) با نصاراى نجران و نزول آيه مباهله ، و ديگرى‏ ‏داستان حضرت على (ع ) كه انگشتر قيمتى خود را به سائل در حال‏ ‏ركوع نماز بخشيدند. و در روز بيست وپنجم ذيحجه جريان سه روز‏ ‏روزه دارى حضرت على (ع )، حضرت فاطمه (س )، امام حسن (ع ) و‏ ‏امام حسين (ع ) و مراجعه "سائل " و "مسكين " و "اسير" به آن حضرات و‏ ‏اعطاى قوت حاضر در منزل به آنان و افطار نمودن با آب و نزول سوره ‏ (هل اتى ) رخ داده است .

‏ ‏16 - اعلام روز پانزدهم شعبان المعظم - روز ميلاد حضرت‏ ‏ولى عصر(عج) - به عنوان "روز جهانى مستضعفين ".‏


‏17 - به وجود آوردن جريان "وحدت حوزه و دانشگاه ".ايشان از‏ ‏همان روزهاى نخستين انقلاب در انديشه نزديك نمودن حوزه و‏ ‏دانشگاه بود و جلسات متعددى به اين منظور از طرف ايشان و احيانا با‏ ‏شركت معظم له تشكيل گشت ، تا بالاخره روز شهادت آيت الله‏ ‏دكتر مفتح رسما به عنوان روز وحدت حوزه و دانشگاه نامگذارى شد و‏ ‏به همين مناسبت هر ساله مراسمى از طرف فضلاى حوزه در دانشگاه و‏ ‏از دانشگاهيان در حوزه برگزار مى‎شود.

‏ ‏18 - اعزام هيأتى به افغانستان جهت برقرارى آتش بس بين‏ ‏گروههاى مجاهد شيعه .در سالهاى 63 و 64 كه بين گروههاى مبارز‏ ‏شيعه افغانى جنگ داخلى شديدى در جريان بود و بيش از هزار نفر‏ ‏كشته شده بودند، معظم له هيأتى را با هماهنگى سپاه و وزارت خارجه به‏ ‏افغانستان اعزام داشت . مسئوليت اين هيأت علاوه بر آتش بس ، ايجاد‏ ‏شوراهاى قضايى در مناطق مختلف و آزاد شده آن و رسيدگى به اوضاع‏ ‏مدارس علمى و روحانيت آن سامان بود.‏

‏19 - تعيين قضات شرع و ائمه جمعه براى خارج كشور.به دنبال‏ ‏تقاضاهاى مكرر از افغانستان و لبنان ، امام خمينى مسئوليت نصب‏ ‏قاضى و امام جمعه در خارج از ايران را به آيت الله العظمى منتظرى‏ ‏محول نمودند. به دنبال دستور امام ايشان در مورد افغانستان كه مناطق‏ ‏زيادى از آن آزاد شده بود، اقدام به تعيين قضات شرع براى دادگاههاى‏ ‏انقلاب و ائمه جمعه آن مناطق نمود. البته حكم قضات شرع محدود به‏ ‏يك سال بود و پس از انقضاى مدت در صورت مطلوب بودن عملكرد‏ ‏قضات حكم آنان را مجددا تمديد مى‎كردند.

‏ ‏20 - ايجاد "مركز تربيت مدرس معارف براى دانشگاهها".به دنبال‏ ‏اعزام نمايندگانى از طرف ايشان به دانشگاهها جهت تدريس معارف‏ ‏اسلامى و احساس نياز به تربيت اساتيدى قوى و مناسب با فضاى‏ ‏دانشگاهها، فقيه عاليقدر مركزى را به همين منظور در محل مدرسه ‏ ‏دارالشفاء قم تأسيس نمودند و تعداد زيادى از طلاب فاضل به‏ ‏تحصيلات مربوطه مشغول شدند. فارغ التحصيلان دوره اول اين مركز‏ ‏اكنون جزو بهترين اساتيد معارف دانشگاهها هستند و مشغول به كار‏ ‏مى‎باشند.‏

‏21 - تشكيل ستاد مركزى جهت تقسيم اراضى موات بين فاقدين‏ ‏زمين .پس از احاله امر رسيدگى اراضى بزرگ و موات از طرف‏ ‏امام خمينى به آيت الله العظمى منتظرى و آيت الله بهشتى و آيت الله‏ ‏مشكينى ، و تنظيم طرحى جامع از سوى آنان و وزارت كشاورزى ،‏ ‏ستادى مركب از هفت نهاد و ارگان مسئول اجراى طرح مذكور شد.‏ ‏براى نظارت دقيق بر اجراى آن ، قضات شرعى از طرف آيت الله‏ ‏العظمى منتظرى مسئوليت آن را به عهده داشتند و اشراف بر كار ستاد‏ ‏مركزى و تعيين سرپرست آن و تأمين هزينه قضات ناظر در شهرستانها‏ ‏به عهده معظم له بود. اين ستاد هزاران هكتار اراضى موات را بين‏ ‏كشاورزان مستضعف و فاقد سرمايه و زمين كافى تقسيم نمود و به‏ ‏وضعيت اراضى بزرگ مالكان نيز با حق اعمال ولايت كه از طرف امام به‏ ‏ايشان محول شده بود رسيدگى كرد.‏

‏22 - اعزام هيأت ويژه به لبنان جهت برقرارى آتش بس بين گروه امل‏ ‏و حزب الله .اين اقدام به دنبال جنگ داخلى شديدى بود كه بين دو گروه‏ ‏شيعى لبنان در آن سالها اتفاق افتاد و صدها مسلمان از طرفين كشته و‏ ‏مجروح شده بودند.


‏ ‏23 - تشكيل ستاد كمكهاى مردمى به جبهه ها.هنگام جنگ تحميلى‏ ‏يكى از مراكز حمايت و كمك رسانى به رزمندگان ، دفتر آيت الله‏ ‏العظمى منتظرى بود. با افتتاح حساب مخصوصى به نام معظم له ، اقشار‏ ‏مختلف مردم كمكهاى نقدى زيادى به اين شماره واريز نمودند;‏ ‏و ايشان ستادى متشكل از نمايندگان ارتش ، سپاه ، بسيج و جهاد تشكيل‏ ‏دادند تا نيازهاى ارگانهاى خود در جبهه را مشخص كرده و كمكهاى‏ ‏مربوطه را هماهنگ نمايند. فقيه عاليقدر خود نيز نمايندگانى را در ستاد‏ ‏فوق قرار داد تا به طور منظم به جبهه ها بروند و نيازهاى غيرتسليحاتى‏ ‏رزمندگان را شناسايى و تأمين نمايند.‏

‏24 - تشكيل "دادگاه عالى انقلاب در قم ".اين اقدام مهم زمانى‏ ‏صورت گرفت كه گزارشات متعددى از رويه ناهماهنگ دادگاههاى‏ ‏انقلاب به ايشان مى‎رسيد و اين احساس به وجود آمد كه اين احكام‏ ‏ناهماهنگ باعث تضعيف و وهن دادگاههاى انقلاب مى‎شود.‏ ‏فقيه عاليقدر پس از تشكيل دادگاه عالى انقلاب با اختياراتى كه از طرف‏ ‏امام خمينى داشتند، به شوراى عالى قضايى پيشنهاد كردند تا‏ ‏بخشنامه اى رسمى به تمام دادگاهها و دادسراهاى انقلاب صادر نمايد‏ ‏مبنى بر اينكه تمام پرونده هاى اعدام و مصادره هاى بيش از پانصدهزار‏ ‏تومان بايد قبل از صدور حكم به دادگاه عالى فرستاده شود تا بر اساس‏ ‏اظهارنظر دادگاه عالى ، دادگاه بدوى حكم را انشاء نمايد. به بركت دادگاه‏ ‏عالى هزاران نفر از اعدام نجات يافتند و پس از آزادى از زندان در مسير‏ ‏زندگى قرار گرفتند.‏ ‏25 - اعزام نماينده به داخل زندانها جهت بررسى امور زندانيان .اين‏ ‏اقدام به دنبال نامه ها و شكايات مختلفى بود كه از سوى زندانيان و‏ ‏خانواده هاى آنان به دست ايشان مى‎رسيد.‏ ‏26 - تشكيل "هيأت عفو زندانيان ".اين اقدام هنگامى صورت گرفت‏ ‏كه طبق گزارشات نمايندگان ايشان از داخل زندانها، پاره اى از زندانيان‏ ‏از گذشته خود نادم و متمايل به نظام و يا بى تفاوت شده بودند و ايشان‏ ‏اصرار داشت اين گونه افراد نبايد در زندان نگاه داشته شوند. اعضاى اين‏ ‏هيأت عبارت بودند از حضرات آيات و حجج اسلام : محمدى گيلانى ،‏ ‏ابطحى كاشانى ، موسوى بجنوردى و قاضى خرم آبادى . لازم به ذكر‏ ‏است كه كار اين هيأت تهيه ليست از زندانيانى بود كه مى‎بايست مورد‏ ‏عفو و بخشش قرار مى‎گرفتند و پس از تأييد وزارت اطلاعات ،‏ ‏فقيه عاليقدر از طرف امام خمينى آنان را مورد عفو قرار مى‎داد.‏ ‏‏ ‏تلاش پيگير و مستمر در چند بعد‏ ‏با نگاهى كوتاه به زندگى حضرت آيت الله العظمى منتظرى قبل از‏ ‏پيروزى انقلاب و بعد از آن ، اين حقيقت به خوبى ديده مى‎شود كه‏ ‏معظم له همواره در چند بعد تلاش و حركت مستمر داشته است . در‏ ‏دوران مبارزه با طاغوت هيچ گاه تلاش و حركت علمى و فقهى در حوزه‏ ‏و تدريس و تحقيق ، ايشان را از رسالت مبارزه با دستگاه جلاد شاه‏ ‏باز نمى داشت ; همان گونه كه مبارزه نيز ايشان را از كارهاى علمى و‏ ‏حوزوى خود باز نداشت ، تا آنجا كه ايشان زندانها و تبعيدگاههاى خود‏ ‏را همواره و در حد امكان تبديل به مركز مطالعه علمى و فقهى و در حد‏ ‏ميسور بحث و تحقيق مى‎نمود، كه به عنوان مثال مى‎توان شروع بحث‏ ‏تحقيقى "خارج خمس " در زندان اوين براى شخصيت هاى عالم و‏ ‏فاضل هم بند خويش و تدريس "طهارت " و "اسفار" را يادآور شد.‏ ‏فقيه عاليقدر زندگى را بدون حركت در راستاى "جهاد" و "اجتهاد"‏ ‏بدون مفهوم مى‎دانست و از همان هنگام جوانى پيوسته تمام لحظات‏ ‏عمر ايشان با دو عنصر ياد شده ترسيم گشته است . پس از پيروزى‏ ‏انقلاب نيز هيچ گاه مراجعات مردمى و ملاقاتهاى اقشار مختلف و‏ ‏توجه به اهداف انقلاب و انجام كارها و ارائه پيشنهادات ابتكارى و‏ ‏خلاق ، ايشان را از وظيفه اصلى خود يعنى كارهاى علمى و تدريس و‏ ‏تربيت شاگرد و تأليف كتب فقهى باز نداشت ، چنانكه كارهاى علمى نيز‏ ‏مانع توجه به مسئوليت حمايت از نظام و انقلاب نگرديد.‏ ‏‏ ‏ديدگاهها و نقطه نظرها در رابطه با حكومت اسلامى ‏ ‏با اندك توجه به اظهارات و نقطه نظرات فقيه عاليقدر در طول‏ ‏ده سال بعد از پيروزى انقلاب و نيز سالهاى پس از آن ، درخواهيم يافت‏ ‏كه ايشان در مسائل گوناگون حوزه و انقلاب و نظام و شكل مديريت‏ ‏كشور نقطه نظرها و ديدگاههاى مفيدى داشته اند.‏ ‏هرچند امورى كه به طور خيلى فشرده و مجمل برشمرده شد در‏ ‏اثبات اين معنا كفايت مى‎كند، ولى با تأمل در گفتارها و رهنمودهاى‏ ‏مردمى ايشان در طول سالهاى قائم مقامى و پس از آن - كه اكثرا توسط‏ ‏رسانه هاى گروهى منتشر شده است - نقطه نظرهاى ديگرى نيز به دست‏ ‏مى‎آيد كه اجمالا به پاره اى از آنها اشاره مى‎شود:

‏ ‏1 - تأكيد بر هماهنگى اركان مختلف نظام :‏ ‏پس از احياى سنت نمازجمعه و نصب ائمه جمعه از طرف‏ ‏امام خمينى و توجه مردم به آنان و دستيابى ائمه جمعه به نفوذ كلمه و‏ ‏قدرت مردمى ، قهرا تنش هايى با نمايندگى هاى رسمى دولت يعنى‏ ‏استانداران و فرمانداران به وجود مى‎آمد و احيانا به تضاد و‏ ‏كشمكش هاى حادى مى‎رسيد و معمولا با دخالت شخص حضرت امام‏ ‏يا فقيه عاليقدر و يا ساير شخصيت هاى صاحب نفوذ انقلاب حل و‏ ‏فصل مى‎شد. در اين مرحله آيت الله العظمى منتظرى در رهنمودهاى‏ ‏خود نسبت به وحدت و هماهنگى نظام تأكيد مى‎كرد و مى‎گفت : كشور‏ ‏را با دو نظام ناهماهنگ نمى توان اداره نمود; در صدر اسلام نيز كه‏ ‏حكومت اسلامى تشكيل شد يك نظام هماهنگ حاكميت داشت ،‏ ‏و بالاخره به يك شكلى بايد اين تضاد و دوگانگى را كه هر روز در‏ ‏گوشه وكنار كشور به چشم مى‎خورد تبديل به وحدت و يگانگى‏ ‏حاكميت نمود.

‏ ‏2 - حفظ شمول و سعه صدر ائمه جمعه نسبت به جناحها و افراد مختلف :‏ ‏معظم له در ملاقاتهاى خود با ائمه جمعه - چه در سمينارها و يا در‏ ‏ديدارهاى ديگر - همواره تأكيد داشت كه چون ائمه جمعه از طرف امام‏ ‏امت منصوب شده اند در حقيقت نمايندگان معنوى و فكرى مقام‏ ‏رهبرى مى‎باشند و قهرا بايد همچون امام كه نسبت به جريانات و‏ ‏جناحها و افراد مختلف شمول و سعه صدر دارند آنان نيز چنين باشند و‏ ‏از گرايش و تمايل به جناح خاص يا افراد معينى پرهيز نمايند.

‏ ‏3 - پرهيز از خط بازى و گروه گرايى در گزينش ها:‏ ‏ايشان همواره در ديدارهاى مسئولين مربوطه تأكيد داشت جذب و‏ ‏گزينش افراد براى مسئوليت ها بايد بر اساس لياقت و كاردانى و تقواى‏ ‏آنان باشد نه رفاقت و يا گروه گرايى ; در يك برهه از سالهاى گذشته‏ ‏ايشان احساس كرده بود كه نيروهاى اصيل انقلاب در حال حذف و‏ ‏انزوا قرار گرفته اند و لذا در رهنمودهاى عمومى خود مسأله كودتاى‏ ‏خزنده عليه نيروهاى انقلاب را گوشزد كرده و هشدارهاى بيدار‏ ‏كننده اى ارائه مى‎داد.‏

‏4 - پرهيز از تجملات و اشرافيت :‏ ‏آيت الله منتظرى همواره به مسئولين و روحانيون و اقشار ديگر‏ ‏توصيه مى‎نمود زندگى خود را در سطح پايين و نازلى نگاه دارند، و اگر‏ ‏فرضا شرايط بعضى امور را ايجاب كرده است به حداقل و اندازه ‏ ‏ضرورت اكتفا نمايند. نسبت به مصرف گرايى غلط كه متأسفانه در‏ ‏بسيارى محافل و خانواده ها معمول است نيز هشدار داده و مى‎گفت :‏ ‏مصرف زياد نسبت به هر چيزى ، علاوه بر آثار منفى روحى براى افراد‏ ‏موجب وابستگى كشور به اجانب و نياز به استقراض از بيگانگان و وارد‏ ‏نمودن بى رويه كالاهاى خارجى مى‎شود.‏

‏5 - تغيير چهره جنگ "دولت ايران با دولت عراق " به جنگ "ملت عراق با حكومت عراق ":‏ ‏پس از فتح خرمشهر و خارج شدن ارتش متجاوز بعث از كشور،‏ ‏معظم له بعد از اينكه به مسئولين بلندپايه پايان دادن جنگ را پيشنهاد‏ ‏نمود و مورد قبول قرار نگرفت ، نسبت به تغيير چهره جنگ به "جنگ‏ ‏ملت مسلمان عراق با حكومت بعث " تأكيد داشت و مى‎فرمود: ترتيبى‏ ‏داده شود تا اسرا و ساير نيروهاى عراقى مخالف حكومت بعث متصدى‏ ‏جنگ با صدام گردند و ارتش و سپاه جمهورى اسلامى پشتيبان و حامى‏ ‏آنها باشند، تا بهانه تبليغاتى صدام مبنى بر جنگ عرب و عجم از او‏ ‏گرفته شود و به علاوه ملت مسلمان عراق انگيزه پيوستن به جبهه هاى‏ ‏جنگ عليه صدام را داشته باشند.

‏ ‏6 - پيشنهاد تشكيل دسته هاى چريكى و اعزام آنان به داخل عراق :‏ ‏فقيه عاليقدر پس از بالا رفتن آمار شهداى جبهه ها و به دست‏ ‏نياوردن پيروزى مورد نظر در حملات متعدد، پيشنهاد فوق را با‏ ‏مسئولين اداره جنگ مطرح نمودند.‏

‏7 - تأكيد بر آزادى رسانه هاى جمعى - اعم از صدا و سيما و مطبوعات - و امكان استفاده همه ‏ ‏جناحها و گروههاى سياسى و فكرى از رسانه هاى جمعى :‏ ‏ايشان كرارا در بيانات و ديدارهاى خود با مسئولين مربوطه ، آزادى‏ ‏بيان و قلم را مورد تأكيد قرار مى‎داد و يادآور مى‎شد: بدون چنين آزادى‏ ‏و تضارب افكار و انديشه ها ملت ما به استقلال و شخصيت فكرى و‏ ‏سياسى - كه يكى از آرمانهاى انقلاب است - نمى رسد.‏

‏8 - تأكيد بر آزادى احزاب :‏ ‏پس از تصويب قانون احزاب ، معظم له همواره بر اجراى آن به دور‏ ‏از ملاحظات سياسى اصرار داشت ; و در پاسخ اينكه چگونه آزادى‏ ‏احزاب با ولايت فقيه منطبق مى‎شود، اظهار مى‎داشت : اختيارات‏ ‏ولى فقيه در قانون اساسى مشخص است و احزاب مردمى و ملى در‏ ‏امور مربوط به مقدرات كشور و انقلاب حق اظهارنظر و دخالت دارند.‏ ‏ايشان در اين رابطه يادآور مى‎شد: اگر در جامعه ما احزاب سياسى طبق‏ ‏قانون اساسى آزاد نباشند، قهرا گرايشهاى سياسى موجود در جامعه به‏ ‏شكل غيرقانونى و باندبازى و جريانهاى مخفى درمى آيند و از طرفى‏ ‏روحانيت نيز از آثار منفى آن مصون نمى ماند و طبعا انسجام لازم در‏ ‏جامعه و قداست روحانيت در معرض خطر قرار مى‎گيرد.

‏ ‏9 - اصرار بر اجراى قانون شوراهاى شهر و روستا:‏ ‏آيت الله منتظرى يادآور مى‎شد: اگر بخواهيم مردم حكومت را از آن‏ ‏خود بدانند و پيوند آنها با مسئولين تقويت شود، بايد به شكل قانونى‏ ‏آنها را در انتخاب و گزينش مسئولين شهرها و استانها شركت و دخالت‏ ‏دهيم .

‏ ‏10 - توجه خاص به كشاورزى و تقويت آن :‏ ‏معظم له كرارا خطر موج فزاينده شهرنشينى و كوچ كشاورزان به‏ ‏شهرها بخصوص تهران را متذكر مى‎شد و عامل اصلى آن را كم توجهى‏ ‏به كشاورزى دانسته و مى‎گفت : اگر براى كشاورز ماندن در روستا و‏ ‏پرداختن به كشاورزى صرف نكند، راهى جز كوچ كردن نخواهد‏ ‏داشت . از طرف ديگر جاذبه هاى شهرنشينى نيز مانند امكانات بيشتر و‏ ‏مواد غذايى ارزانتر و ... كه در شهرهاى بزرگ در مقايسه با روستاها‏ ‏وجود دارد، عامل ديگرى براى كوچ كردن و ضربه واردشدن به‏ ‏كشاورزى و در نتيجه وابستگى كشور در تأمين مواد غذايى به خارج‏ ‏خواهد بود; بنابراين اين امكانات بايد براى روستائيان نيز فراهم گردد تا‏ ‏انگيزه آنان براى مهاجرت به شهرها كمتر شود.‏ ‏از طرفى اقتصاد كشور نبايد تنها به نفت وابسته باشد، چرا كه اين‏ ‏منبع ممكن است روزى به پايان رسيده و كشور دچار مشكل گردد;‏ ‏بنابراين بايد با اهميت دادن به كشاورزى و ساير منابع و صنايع ، اقتصاد‏ ‏كشور را از وابستگى به نفت خارج ساخت .‏

‏11 - تأكيد بر حذف ارگانهاى مكرر و ادغام در مشابه خود:‏ ‏ايشان در مورد ادغام نيروهاى مسلح طرحى تنظيم نمود و در اختيار‏ ‏مسئولين بلندپايه كشور قرار داد; بر اساس اين طرح بيش از دو نيروى‏ ‏مسلح نياز نيست : يكى "نيروى نظامى " براى حفظ مرزها و حدود و‏ ‏ثغور كشور، و ديگرى "نيروى انتظامى " براى تأمين امنيت داخلى ، و نام‏ ‏هر كدام هر چه باشد مهم نيست . و قهرا ژاندارمرى ، كميته و شهربانى در‏ ‏هم ادغام مى‎شوند و يك نيروى واحد انتظامى به وجود مى‎آيد، و بسيج‏ ‏زير نظر امام خواهد بود و به صورت ذخيره و پشتوانه مردمى و معنوى‏ ‏در مواقع ضرورى با فرمان امام خمينى به پشتيبانى نيروهاى نظامى و‏ ‏انتظامى خواهد رفت . بعدها قسمت زيادى از طرح مزبور تصويب و‏ ‏مورد عمل قرار گرفت .‏ ‏معظم له در مورد ساير ارگانهاى مكرر نظام ، نظير "صنايع نظامى‏ ‏ارتش و سپاه "، "سازمان تبليغات و دفتر تبليغات " و برخى از‏ ‏وزارتخانه ها نيز همين ديدگاه را ارائه مى‎نمود.

‏ ‏12 - تأكيد فراوان بر عمل همه ارگانهاى نظام به قانون اساسى :‏ ‏ايشان همواره يادآور مى‎شد اگر نسل معاصر و موسس انقلاب به‏ ‏قانون اساسى كه دستاورد مهم انقلاب است پايبند نباشند، چه توقعى از‏ ‏نسلهاى آينده خواهيم داشت ؟‏


‏13 - كيفيت اصلاح و تتميم قانون اساسى :‏ ‏فقيه عاليقدر كه خود رياست خبرگان تدوين قانون اساسى را به‏ ‏عهده داشت ، وجود برخى نواقص و ابهامات را در قانون اساسى قبول‏ ‏داشت ولى نسبت به زمان اقدام جهت تتميم و تكميل آن با توجه به‏ ‏شرايط سياسى ، اجتماعى بعد از پايان جنگ و نيز مواد مورد اصلاح ،‏ ‏نظريات و ديدگاههايى داشت كه كتبا به اطلاع امام خمينى رساند.‏

‏14 - تأكيد بر جذب مغزهاى تحصيل كرده و متخصص كه به دلايلى از كشور خارج شده اند:‏ ‏آيت الله منتظرى علاوه بر رهنمودها و تذكرات فراوان به مسئولين‏ ‏مربوطه ، به نمايندگان اعزامى خود به خارج كشور نيز توصيه مى‎كرد‏ ‏افراد علاقه مند به كشور را شناسايى نموده و آنان را تشويق به بازگشت‏ ‏به كشور نمايند. بالاخره با احساس نياز فوق توسط مسئولين كشور،‏ ‏ترتيبى داده شد تا چند هيأت رسمى از طرف دولت بدين منظور به‏ ‏خارج كشور اعزام شوند.‏


‏15 - تأكيد بر عدم تصدى پست هاى اجرايى توسط روحانيت :‏ ‏ايشان طى گزارشات زيادى از حساسيت مردم نسبت به روحانيت به‏ ‏علت به دست گرفتن پست هاى چشمگير نظير رياست جمهورى ،‏ ‏رياست مجلس ، وزارت ، وكالت و امثال آن و بدبينى تدريجى به آنان‏ ‏مطلع بود و در فرصتهاى گوناگون رشد اين حساسيت و عواقب منفى‏ ‏آن را گوشزد مى‎نمود و معتقد بود در صورت وجود فرد غيرروحانى كه‏ ‏داراى لياقت و تعهد لازم باشد، ضرورتى ندارد كه اين گونه مسئوليت ها‏ ‏را افراد روحانى در دست داشته باشند.

‏ ‏16 - تأكيد بر اصلاح ساختار سياسى نظام :‏ ‏ايشان همواره نسبت به اصلاح ساختار سياسى كشور و رفع نواقص‏ ‏و تضادها و كارآمد ساختن آن تأكيد داشته اند. از نگاه ايشان توازن ميان‏ ‏"قدرت " و "مسئوليت " در واگذارى اختيارات به افراد و نهادها رعايت‏ ‏نشده است ; و اين عدم توازن بويژه در دو نهاد رهبرى و رياست‏ ‏جمهورى به چشم مى‎خورد. از يك سو اختيارات فراوان به رهبرى‏ ‏واگذار شده و مسئوليت و پاسخگويى او در برابر مردم يا نمايندگان آنان‏ ‏تعريف و تضمين نشده است ، و از سوى ديگر وظايف و مسئوليت هاى‏ ‏زيادى بر عهده رئيس جمهور گذاشته شده ولى اختياراتى متناسب با‏ ‏اين مسئوليت به او اعطا نشده است .‏ ‏در مورد نهاد ولايت فقيه ، آيت الله منتظرى در سالهاى قائم مقامى‏ ‏نظريه "انتخاب " را در درس خارج خود مطرح نمود كه بر اساس آن فقيه‏ ‏- هرچند جامع الشرايط باشد - بدون آراى مردمى هيچ گونه مشروعيتى‏ ‏نخواهد داشت ; و اساسا حكومت يك قرارداد لازم ميان مردم و حاكم يا‏ ‏حاكمان به شمار مى‎آيد كه هر شرط معقول و مشروع در ضمن اين‏ ‏قرارداد پذيرفتنى است . لذا چنانچه مردم بخواهند مى‎توانند هنگام‏ ‏بيعت با حاكم يا حاكمان خود، اختيارات او را محدود، موقت و يا‏ ‏تفكيك نمايند; و حاكم يا حاكمان واجد شرايط منتخب از سوى مردم‏ ‏موظف به رعايت اين شروط مى‎باشند. بنابراين شكل حكومت اسلامى‏ ‏و ساختار نظام سياسى در هر زمان بايد بر اساس نيازها و شرايط - بنابر‏ ‏تشخيص كارشناسان و تصويب مردم - اصلاح گردد.‏

‏17 - توجه ويژه نسبت به نهادهاى برخاسته از مردم :‏ ‏انديشه سياسى آيت الله منتظرى بر اهميت دادن به نقش مردم در‏ ‏همه اركان نظام اسلامى استوار است ; نقشى كه نه تنها در تحقق نظام بلكه‏ ‏در مشروعيت آن ضرورى و شرط لازم به شمار مى‎آيد. از اين رو ايشان‏ ‏از همان زمان قائم مقامى بر اين مهم تأكيد مى‎ورزيد و نيز بر نقش‏ ‏نهادهاى برخاسته از آراى عمومى - بويژه مجلس شوراى اسلامى -‏ ‏تصريح داشت . در اين راستا قراردادن هر نهاد موازى با حق‏ ‏قانون گذارى مجلس يا هرگونه تفسير يا تأويلى در اين زمينه ، مورد‏ ‏اعتراض ايشان و بر خلاف هدف و روح قانون اساسى قلمداد‏ ‏مى‎گرديد.‏

‏18 - اصرار بر حذف ارگانهاى غيرقانونى :‏ ‏ايشان از همان ابتدا بر حذف ارگانهايى كه با اهدافى خاص و يا بر‏ ‏اساس ضرورتهاى اوليه انقلاب تشكيل شده و اكنون در چارچوب‏ ‏قانون نمى گنجند تأكيد فراوان داشتند. ارگانهايى نظير دادگاه انقلاب ،‏ ‏دادگاه ويژه روحانيت و شوراى عالى انقلاب فرهنگى از ديدگاه‏ ‏آيت الله منتظرى برخلاف قانون اساسى و در تضاد با اهداف آن است .‏

‏19 - تأكيد بر كرامت انسانى در نظام اسلامى :‏ ‏آيت الله العظمى منتظرى نسبت به حرمت و كرامت ذاتى انسانها‏ ‏- با هر عقيده و ديدگاهى كه باشند - تأكيد دارد. از نگاه ايشان در‏ ‏حكومت اسلامى بايد حقوق اساسى و بنيادين همه افراد جامعه محترم‏ ‏شمرده و از تضييع آن جلوگيرى شود; و در اين زمينه نبايد اعتقادات‏ ‏مردم ملاك برترى قرار گيرد.‏ ‏20 - اصرار بر رعايت حقوق مخالفان در حكومت دينى :‏ ‏ويژگى برجسته انديشه سياسى آيت الله العظمى منتظرى و نيز سيره ‏ ‏عملى ايشان ، رعايت حقوق مخالفان - اعم از مخالفان عقيدتى يا‏ ‏سياسى - بويژه حقوق زندانيان بوده است . از نگاه ايشان اولا زندانى‏ ‏سياسى در اسلام سابقه ندارد و ثانيا بر فرض پذيرش جرم سياسى ، اين‏ ‏جرم بايد در دادگاهى صالح و بى طرف و با رعايت حق دفاع براى متهم‏ ‏و داشتن وكيل ثابت گردد; و بى طرفى دادگاه در صورتى تضمين‏ ‏مى‎گردد كه يا آن دادگاه منتسب به حكومت - كه يك طرف دعوا در‏ ‏جرايم سياسى است - نبوده و مرضى الطرفين باشد، و يا اگر منتسب به‏ ‏حكومت است حكم آن مبتنى بر رأى و نظر هيأت منصفه اى برخاسته از‏ ‏اقشار مختلف مردم و غيرمنصوب از سوى حاكميت باشد.‏ ‏‏ ‏قائم مقامى رهبرى و پيامدهاى آن ‏ ‏آيت الله العظمى منتظرى از همان آغاز نهضت اسلامى در ميان‏ ‏مبارزان و مردم مسلمان ايران به عنوان جانشين امام خمينى مطرح بود.‏ ‏حتى اكثر كسانى كه با مطرح شدن اصل ولايت فقيه در قانون اساسى‏ ‏مخالف بودند به طور ضمنى شايستگى و رويكرد عمومى مردم به‏ ‏آيت الله منتظرى را مى‎پذيرفتند. حاج سيداحمد خمينى نيز در رنجنامه ‏ ‏خود به اين واقعيت اذعان مى‎كند كه قائم مقامى آيت الله منتظرى در سال‏ ‏1358 مطرح بوده است ; هرچند او ادعا مى‎كند كه خودش در آن سال‏ ‏اين موضوع را مطرح كرده است .‏ ‏پذيرش جانشينى آيت الله منتظرى براى رهبرى انقلاب اسلامى در‏ ‏حالى از سوى مردم صورت پذيرفت كه شخصيت هاى بزرگوارى‏ ‏همچون آيت الله مطهرى و آيت الله بهشتى در قيد حيات بودند، و خود‏ ‏آنان نيز مويد اين مطلب بودند; آنجا كه آيت الله بهشتى در نامه خود به‏ ‏امام خمينى دلايل مخالفت خود با برخى گروهها در ابتداى انقلاب را‏ ‏برمى شمرد، يكى از آن دلايل را مخالفت آنان با رهبرى آينده آيت الله‏ ‏منتظرى مى‎داند. از همين روست كه مجلس خبرگان رهبرى اول نيز‏ ‏هنگام اعلام رسمى قائم مقامى ايشان اين نكته را مورد نظر داشته و در‏ ‏مصوبه خود آن را به صراحت بيان مى‎دارد و تصريح مى‎كند:‏ ‏"حضرت آيت الله منتظرى دامت بركاته در حال حاضر مصداق منحصر‏ ‏به فرد قسمت اول از اصل 107 قانون اساسى است و مورد پذيرش‏ ‏اكثريت قاطع مردم براى رهبرى آينده مى‎باشد، و مجلس خبرگان اين‏ ‏انتخاب را صائب مى‎داند."‏ ‏بنابراين پذيرش رهبرى آينده آيت الله منتظرى - همچون پذيرش‏ ‏رهبرى امام خمينى - نه امرى انتصابى و از سوى مجلس خبرگان يا ديگر‏ ‏نهادها بلكه مستقيما توسط توده هاى مردمى صورت گرفت ، و مصوبه ‏ ‏خبرگان فقط جنبه اعلامى داشته و مهر تأييد بر آن بود.‏ ‏از آنجا كه آيت الله منتظرى در سالهاى مبارزه صادقانه و با ايمان و‏ ‏اخلاصى عميق نسبت به اسلام مبارزه را ادامه داده بود و به آزادى و‏ ‏حريت انسان اعتقادى راستين داشت ، پس از پيروزى انقلاب نيز همين‏ ‏سير و سلوك را پى گرفت و مقام و قدرت نتوانست او را از عقايدش‏ ‏دور سازد، لذا در برابر انحرافات و كجرويهاى برخى مقامات خصوصا‏ ‏برخوردهاى ناشايست و غيرانسانى با زندانيان سياسى و اعدامهاى‏ ‏بى رويه نمى توانست سكوت كند و ارزشهاى والاى اسلام و انقلاب را‏ ‏در ازاى قائم مقامى رهبرى قربانى نمايد.‏ ‏آنان كه انقلاب را وسيله اى جهت رسيدن به اهداف دنيوى خويش‏ ‏(قدرت و ثروت ) مى‎دانستند، توان تحمل انتقادات و برخوردهاى‏ ‏شفاف ايشان را نداشته و با لطايف الحيل و به كارگيرى آخرين توان در‏ ‏پى حذف كامل آيت الله منتظرى از صحنه هاى سياسى و اجتماعى‏ ‏انقلاب برآمدند.‏ ‏اين برنامه با جوسازى و دروغ پراكنى نزد امام خمينى عليه آيت الله‏ ‏منتظرى شروع گرديد، و پس از دو سال ادامه اين روند با ارسال نامه اى‏ ‏از بيت مرحوم امام با محتوايى بيگانه با فرهنگ امام در تاريخ ‏1368/1/6‏‏ ‏به آيت الله منتظرى وارد مرحله تازه اى شد، و سپس جواب ايشان در‏ ‏جهت واگذارى رهبرى به انتخاب مجلس خبرگان به وسيله نامه اى در‏ ‏تاريخ ‏1368/1/7‏ و نهايتا اعلام بركنارى آيت الله منتظرى از قائم مقامى‏ ‏رهبرى (تحت عنوان استعفاى ايشان ) توسط رسانه هاى جمعى‏ ‏همزمان با نامه امام در تاريخ ‏1368/1/8‏ منتشر شد.‏ ‏به دنبال اين مسأله بلافاصله ادامه اقدامات به شكل تخريب ديوار و‏ ‏حصار اطراف بيت ، محو و حذف نام و عكس هاى ايشان از كتب درسى ،‏ ‏ادارات دولتى و معابر عمومى ، تغيير نام خيابانها و اماكنى كه به نام‏ ‏آيت الله منتظرى نامگذارى شده بود و جمع آورى رساله و تأليفات‏ ‏ايشان و مزاحمت هاى ناروا نسبت به بسيارى از شاگردان و علاقه مندان‏ ‏ايشان ادامه يافت . علاوه بر فعاليت هاى فيزيكى فوق ، تخريب‏ ‏شخصيت آيت الله منتظرى نيز با نوشتن "رنجنامه " و‏ ‏"خاطرات سياسى "، مقالات توهين آميز در روزنامه ها، سخنرانى ها و‏ ‏بيانيه هاى اهانت آميز از طريق راديو و تلويزيون و در مجالس و‏ ‏خطبه هاى نمازجمعه به طور مكرر صورت مى‎گرفت ; همه اين موارد‏ ‏در حالى صورت مى‎گرفت كه كوچكترين دفاع از ايشان سركوب‏ ‏مى‎شد و هيچ نشريه اى جرأت نمى كرد جمله اى در حمايت از معظم له‏ ‏بنويسد.‏ ‏در اواخر سال 1368 با مطرح شدن مسأله استقراض خارجى ،‏ ‏آيت الله منتظرى در سخنرانى اعتراضى اين مطلب را عنوان كردند كه‏ ‏"استقراض خارجى به ضرر مملكت است و به استقلال سياسى و‏ ‏اجتماعى ما لطمه مى‎زند". اين انتقاد موجب شد كه عده اى معلوم الحال‏ ‏به سوى بيت ايشان هجوم آورند و پس از دادن شعارهاى توهين آميز و‏ ‏كندن تابلوى دفتر آيت الله منتظرى محل را ترك كنند.‏ ‏در 21 بهمن 1371 در سخنرانى به مناسبت سالگرد پيروزى‏ ‏انقلاب اسلامى در اعتراض به جو ارعاب و خفقانى كه براى برخى از‏ ‏نيروهاى مخلص و انقلابى پيش آورده و عده اى - از جمله فرمانده ‏ ‏شهيد حاج داوود كريمى - را دستگير و زندانى نموده بودند، ايشان در‏ ‏دفاع از آنان اظهاراتى را در حدود يك ربع ساعت ابراز داشتند. دو روز‏ ‏بعد عده اى در برابر بيت تجمع كرده و با سنگ پرانى و شعارهاى‏ ‏توهين آميز ايجاد اغتشاش نمودند، و سپس صبح روز بعد به محل‏ ‏درس حمله كرده و عده اى از شاگردان ايشان را مضروب و دستگير‏ ‏كردند، و شب هنگام در ساعت ده شب حدود هزار نفر نيروى نظامى با‏ ‏قطع برق و تلفن ها و با محاصره كامل منطقه با كندن دربها به وسيله ‏ ‏جرثقيل و شكستن شيشه ها به دفتر و حسينيه ايشان حمله كرده و پس از‏ ‏اين تهاجم وحشيانه آرشيو دفتر و اموال زيادى را به غارت بردند.‏ ‏در سال 1373 (پس از درگذشت آيت الله اراكى ) بار ديگر مسأله ‏ ‏مرجعيت آيت الله منتظرى توسط عده اى از علماى حوزه عنوان گرديد;‏ ‏پس از سخنرانى رهبرى در واكنش به اين موضوع ، حمله گروههاى‏ ‏فشار به بيت ايشان همراه با دادن شعارهاى توهين آميز و شكستن و‏ ‏تخريب صورت گرفت ، و فرداى آن روز يورش مجدد به محل درس و‏ ‏شكستن تريبون و لوازم حسينيه و تهديد شاگردان انجام شد.‏ ‏در روز 23 آبان سال 1376 مصادف با سيزده رجب - به دليل احساس‏ ‏خطر در رابطه با مسأله مرجعيت شيعه و حكومتى شدن مرجعيت و‏ ‏دخالت ارگانهاى دولتى در آن - ايشان سخنرانى مهمى ايراد داشته كه در‏ ‏آن راجع به استقلال كامل قواى سه گانه ، مسئول بودن كليه افراد در برابر‏ ‏قانون و رد فراقانونى بودن رهبرى و تأكيد بر محدود بودن قدرت آن‏ ‏طبق قانون اساسى ، آزادى عمل در انتخاب مرجعيت شيعه ، و آزادى‏ ‏تشكل هاى حزبى و گروهى مطالبى را بيان كردند. اين بار مخالفين با‏ ‏قدرت نمايى كامل و اعزام نيروهايى از سپاه ، اطلاعات و بسيج ‏ ‏شهرستانهاى مختلف ضمن حمله به حسينيه و تخريب و اشغال آن ، به‏ ‏منزل مسكونى و دفتر ايشان نيز يورش برده و هرچه در دسترس بود‏ ‏شكستند و پاره كردند و يا به غارت بردند. در حمله به منزل و محل‏ ‏سكونت ايشان ، تعدادى از مسئولين سپاه اصرار داشتند آيت الله‏ ‏منتظرى را به بهانه حفظ جان به مكان نامعلومى انتقال دهند كه با‏ ‏مقاومت ايشان طرح آنان خنثى گشت . حسينيه پس از چند روز كه محل‏ ‏استقرار و مانور دادن اشغالگران بود، در حالى كه به شكل مخروبه اى‏ ‏درآمده و هنوز هم به همان صورت باقى است به حكم دادگاه ويژه ‏ ‏روحانيت پلمب گرديد; و پس از چند روز در يورشى مجدد و باز بنا به‏ ‏حكم دادگاه ويژه روحانيت - در زمان دادستانى آقاى رى شهرى -‏ ‏دربهاى ورودى به منزل آيت الله منتظرى مسدود و جوش داده شد و‏ ‏تنها درب ورودى به قسمت داخلى منزل ايشان را باز گذاشتند كه اين‏ ‏درب نيز به وسيله قراردادن كيوسك و گماردن نيروهاى سپاه پاسداران‏ ‏در جلوى آن به طور شبانه روزى كنترل مى‎شد و بيش از پنج سال ايشان‏ ‏جز با فرزندان و خواهر و برادران و نوه هاى خويش با شخص ديگرى‏ ‏اجازه ملاقات نداشت ، و به جرم نصيحت و تذكرات خيرخواهانه در‏ ‏منزل مسكونى اش زندانى شد; وضعى كه از عجايب روزگار است !!‏ ‏در اين مدت بارها از سوى مراجع معظم تقليد و علما و اساتيد و‏ ‏فرهيختگان حوزه و دانشگاه و مقلدين و علاقه مندان ايشان به شكل‏ ‏ارسال نامه يا انتشار اعلاميه و طومار نسبت به اين حصر غيرقانونى‏ ‏اعتراض گرديد، و فعالان و احزاب سياسى و نمايندگان مجلس شوراى‏ ‏اسلامى به دفعات رفع حصر از فقيه عاليقدر را خواستار شدند، اما‏ ‏نه تنها از سوى حاكميت ترتيب اثر داده نمى شد بلكه بعضا‏ ‏درخواست كنندگان مورد تعقيب قضايى قرار مى‎گرفتند. در سال 1377‏ ‏هنگامى كه مردم اصفهان تصميم به تجمع اعتراض آميز در نماز جمعه ‏ ‏اين شهر گرفتند، اين اقدام خودجوش با واكنش شديد رهبرى مواجه و‏ ‏با جمع آورى گروههاى فشار از شهرهاى مختلف درصدد سركوب آن‏ ‏برآمدند.‏ ‏حصر آيت الله منتظرى همچنان ادامه داشت اما اقبال عمومى و‏ ‏توجه رسانه هاى جهانى به فقيه عاليقدر روز به روز افزايش مى‎يافت ،‏ ‏تا آن كه سرانجام با شدت يافتن بيمارى معظم له از يك سو، و فشار علما‏ ‏و مراجع تقليد و مجامع داخلى و بين المللى از سوى ديگر، همچنين‏ ‏نامه نمايندگان مجلس شوراى اسلامى با بيش از يكصد و ده امضا در‏ ‏اعتراض به ادامه اين حصر ظالمانه ، و نيز بيانيه آيت الله‏ ‏طاهرى اصفهانى ، بالاخره در دهم بهمن ماه 1381 - پس از گذراندن بيش‏ ‏از پنج سال حصر - آيت الله العظمى منتظرى آزاد گشته و علما و مردم و‏ ‏علاقه مندان امكان ديدار با ايشان را باز يافتند. اما با كمال تأسف حسينيه ‏ ‏شهدا همچنان توقيف است و درسهاى حضرت آيت الله منتظرى در‏ ‏محل دفتر ايشان برگزار مى‎شود كه اين مسأله موجب ناراحتى شديد‏ ‏شاگردان معظم له شده است .‏ ‏در سالهاى حصر بارها منازل فرزندان و بستگان و شاگردان ايشان‏ ‏مورد حمله و بازرسى قرار گرفت ; و پس از انتشار محدود كتاب‏ ‏خاطرات آيت الله منتظرى ، دامادها و فرزند جانباز ايشان دستگير و‏ ‏زندانى گشتند; همچنين طرفداران و اطرافيان ايشان نيز بارها مورد‏ ‏تهديد واقع و تعداد زيادى از آنان (حدود دويست نفر) دستگير و‏ ‏بازداشت شدند.‏ ‏‏ ‏جايگاه علمى فقيه عاليقدر‏ ‏حضرت آيت الله العظمى منتظرى آن گونه كه سير زندگى و‏ ‏فعاليت هاى علمى ايشان گواهى مى‎دهد و همان گونه كه بسيارى از‏ ‏رجال علمى جامعه و دانشمندان حوزه هاى علميه نظر داده اند، يكى از‏ ‏مجتهدان طراز اول جهان اسلام و خصوصا جوامع شيعى مى‎باشند. اين‏ ‏مسأله را بزرگانى چون آيت الله العظمى بروجردى و امام خمينى مورد‏ ‏تأكيد قرار داده اند.‏ ‏امام خمينى در بسيارى از مسائل احتياطات خود را به ايشان ارجاع‏ ‏داده اند كه تفصيل آن در كتاب خاطرات معظم له آمده است ; از جمله در‏ ‏مسأله تعزيرات در پاسخ به شوراى نگهبان ، مسأله افساد فى الارض در‏ ‏پاسخ به آيت الله موسوى اردبيلى ، مسأله احتكار، ديه قطع پا، برخى‏ ‏مسائل حج ، حق الحضانه مادر براى اولاد خود، تعيين حدود موسيقى ،‏ ‏تعيين حكم شرعى فرار از جبهه و مسائل مربوط به ارتش و....

(2)‏ ‏نكته اى كه بايد به آن توجه شود اينكه اگر يك مجتهد موارد احتياط‏ ‏خود را به مجتهد ديگرى ارجاع دهد، از نظر عرف حوزه هاى علميه و‏ ‏سيره علما و فقها به اين معناست كه وى آن مجتهد را بعد از خود از همه ‏ ‏مجتهدين و فقهاى ديگر براى تقليد شايسته تر مى‎داند. اين شيوه بعد از‏ ‏رحلت آيت الله العظمى سيدابوالحسن اصفهانى در شناخت مرجعيت‏ ‏آيت الله العظمى بروجردى مورد توجه قرار گرفت ، چرا كه آن بزرگوار‏ ‏احتياطات خود را به آيت الله العظمى بروجردى ارجاع داده بود.‏ ‏در اينجا نيز همان گونه كه ملاحظه كرديد آيت الله العظمى خمينى‏ ‏بسيارى از مسائلى را كه در آن احتياط كرده بلكه در برخى از آنها كه‏ ‏صاحب فتوا بودند به آيت الله العظمى منتظرى ارجاع دادند، و اين نكته‏ ‏در شناخت مرجع اعلم زمان حائز اهميت است ، بخصوص در مورد‏ ‏اخير يعنى "ارجاع در فتوا" كه در تاريخ شيعه - اگر نگوييم بى نظير‏ ‏است - بسيار نادر اتفاق افتاده است .‏ ‏‏ ‏آيت الله العظمى منتظرى در كلام بزرگان ‏ ‏در اينجا به عنوان نمونه تنها به سخنان علما و فقهاى بزرگوارى كه‏ ‏درباره بعد علمى آيت الله العظمى منتظرى سخن گفته اند پرداخته ، به‏ ‏طور گذرا و فهرست وار كلام آن عزيزان را نقل مى‎كنيم :‏ ‏1 - آيت الله العظمى بروجردى (ره ):‏ ‏"فقهاى جوانتان را از دست ندهيد". سوال شد: چه كسانى را؟ پاسخ‏ ‏دادند: "منتظرى ها"، (و بعد از كمى مكث ): "شيخ حسينعلى ها"; "... من‏ ‏مى‎خواهم آقاى منتظرى عالم همه مسلمين باشند...".

(3)‏ ‏2 - آيت الله العظمى امام خمينى (ره ):‏ ‏"من ايشان را ساليان درازى است كه مى‎شناسم ، ايشان امروز از‏ ‏علماى بزرگ ايران و مورد احترام مردم مسلمان است .

(4) "... عالمى كه‏ ‏پنجاه سال زحمت كشيده است ، فقهش از اكثر اينهايى كه هستند ثقيل تر‏ ‏است ...

(5) "... يك فرد بسيار ارزنده اى است ، ملاى متعهدى است ،‏ ‏ايشان هم حبس ها ديده است ، زجرها كشيده است و پخته شده است در‏ ‏اين امور.

(6) "ايشان ان شاءالله از مراجع بزرگ مى‎شوند و از آنجا كه‏ ‏امروز قدرت تدريس هم دارند مفيد فايده هستند، روى اين جهت آقاى‏ ‏منتظرى براى مرجعيت بايد حفظ شوند...

(7) و دهها مورد تجليل و‏ ‏تمجيد ديگر... .‏ ‏3 - آيت الله العظمى سيد احمد خوانسارى (ره ):‏ ‏"شما به قم برويد و ضمن تدريس ، مطالب خود را بنويسيد تا‏ ‏ان شاءالله براى آيندگان باقى بماند

(8)‏ ‏4 - آيت الله حاج شيخ مرتضى مطهرى (ره ):‏ ‏"آيت الله منتظرى از بسيارى از آنهايى كه آيت الله هستند و در سطح‏ ‏مرجعيت هستند، از خيلى از آنها از نظر علمى ايشان قويتر‏ ‏هستند

(9)‏ ‏5 - آيت الله حاج سيد محمد حسينى بهشتى (ره ):‏ ‏"امام ايشان (آقاى مطهرى ) را و آقاى منتظرى را به عنوان دو نمونه از‏ ‏بهترين تربيت شدگان جلسات اخلاق و تدريس و تحقيق خود‏ ‏مى‎شناختند، و طبيعى است كه امام به فرزند علمى و روحانى برجسته ‏ ‏خود علاقه زياد داشته باشند

(10)‏ ‏"... كسانى كه خلاق نيستند اگر در سال سى ام زندگى خود رأيى را‏ ‏بگويند مى‎توان آن را به حساب سال هفتادم زندگى شان هم گذاشت.‏ ‏مى‎پرسيم: رأى آقا درباره فلان مطلب چه بوده، مى‎گويند به‏ ‏نوشته هايش نگاه كن. مى‎خواهد نوشته هاى سال سى ام، مى‎خواهد‏ ‏نوشته سال هفتاد! همه يك جور است; ولى آدمهايى كه داراى انديشه‏ ‏پويا، متحرك و خلاق هستند، رأيشان درباره يك مطلب امسال با‏ ‏پارسال فرق مى‎كند. به قول آيت الله منتظرى، دوست عزيز و فقيه‏ ‏مجاهد ما "امروز امروز است ديروز ديروز". ايشان اگر ديروز مطلبى را‏ ‏گفته باشد و امروز رأيش عوض شده باشد، مى‎گوييم: آقا; ديروز شما آن‏ ‏جور گفتيد! ايشان مى‎گويند: "ديروز ديروز بود امروز امروز است"،‏ ‏يعنى من يك آدم متحجر نيستم ; ديروز تا حالا فكر كرده ام ، مطالعه‏ ‏كرده ام و به يك جمع بندى تازه رسيده ام

(11)‏ ‏6 - آيت الله حاج شيخ محمد صدوقى (ره ):‏ ‏"والله در اينكه منتظرى يك نفر فقيه جامع الشرايط است جاى شبهه‏ ‏نيست ; نه حالا فقيه شده باشد، بلكه در حدود سى سال است يا بيشتر،‏ ‏آقاى منتظرى مجتهد جامع الشرايط به تمام معناست ...

(12)‏ ‏7 - آيت الله حاج شيخ محمد فاضل لنكرانى :‏ ‏"حضرت آيت الله منتظرى از جمله گروه اول از شاگردان ممتاز امام‏ ‏بود، يعنى مى‎توان گفت كه ايشان و مرحوم شهيد مطهرى قبل از ديگران‏ ‏پى به عظمت و مقام امام بردند; و در اولين درسى كه امام به عنوان درس‏ ‏خارج در اصول و فقه شروع كردند، آيت الله منتظرى و مرحوم استاد‏ ‏شهيد مطهرى شاگردان معدود و ممتاز اين درس بودند... من به ياد دارم‏ ‏كه ايشان در درس امام شركت مى‎كرد و بعد از درس هم اكثرا همراه امام‏ ‏بودند و با امام بحث مى‎كردند

(13)‏ ‏8 - آيت الله حاج سيد عبدالكريم موسوى اردبيلى :‏ ‏"گذشته از مقام والاى علميت و فقاهت آيت الله منتظرى كه بر‏ ‏همگان واضح است ، جنبه زهد و تقوا و فضيلت و مجاهده و مبارزه در‏ ‏راه حق امتياز بسيار بالايى به ايشان داده است . حضرت ايشان جزو‏ ‏افراد بسيار نادرى هستند كه هر چه بيشتر انسان به جنابشان نزديك و‏ ‏آشنا شود، فضائل و كمالات ايشان را بيشتر درك مى‎كند

(14)‏ ‏9 - آيت الله حاج شيخ يوسف صانعى :‏ ‏"... البته همان وقت هم كه ما به حوزه علميه قم آمديم و بچه طلبه‏ ‏بوديم ، آيت الله منتظرى به عنوان يك ملاى متدين و متقى معروف بود‏ ‏و مرحوم آيت الله بروجردى قدس سره هم خيلى به ايشان توجه و علاقه‏ ‏و عنايت داشت

(15)‏ ‏"كتاب ارزشمند "دراسات فى ولاية الفقيه " در راستاى آثار گرانقدر‏ ‏فقه شيعه از جايگاهى بلند و اهميتى فراوان برخوردار است ; اين اثر‏ ‏درياى موج خيزى را مانند است كه اگر حوزه هاى علميه به شيوه ‏ ‏استنباط، روش تحقيق و حوصله شگفت انگيز به كار گرفته شده در آن‏ ‏توجه كنند و آن را سرمشق قرار دهند، قطعا راهى نيكوتر و تحولى‏ ‏مطلوبتر در تفقه و اجتهاد به وجود خواهد آورد...‏ ‏تتبع وسيع مولف بزرگوار و فقيه عاليقدر از منابع و ادله ...‏ ‏دست مايه هائى است كه در مسير اجتهاد از استادش مرحوم آيت الله‏ ‏العظمى بروجردى قدس سره بهره برده است ، و در تعمق كتاب و سنت و‏ ‏جداسازى مسائل شرعى از غير آن از امام امت روحى فداه [قدس الله روحه ]‏ ‏سود جسته است . اين كتاب يادآور روش "جواهر" و تعمق هاى شيخ‏ ‏اعظم و بالاخره شيوه عالى اجتهاد شيعه است .‏ ‏خلاصه كلام اينكه : معظم له آنچنان "وسائل شيعه " را در "مبسوط"‏ ‏نمودن بحث ولايت فقيه و خارج كردن آن از بحث جنبى ، در مثل كتاب‏ ‏"البيع " با دقت در "بحار" علوم اهل بيت عليهم السلام به كار گرفته ، و ابعاد‏ ‏مسأله را "مهذب " ساخته ، و در راه پيراستن بحثها شيوه "تهذيب " و‏ ‏"تنقيح " را پيشه كرده ، كه فقيهان را "كافى " و اهل "استبصار" و رهروان‏ ‏فقه حتى "من لا يحضره الفقيه " را "جامع الشتات "ى "وافى " است .‏ ‏فقيه عاليقدر با "تحرير وسيله " و جمع "مدارك " و طى "مسالك "،‏ ‏"لمعه "ها و "جواهر"ها استخراج كرده و در "مستند"سازى مسائل از هيچ‏ ‏"مستمسك " روائى و عقلانى چشم نپوشيده است ; و لذا "شرايع " دين را‏ ‏در مسأله ولايت فقيه با بيانى "مختصر و نافع " و ادله اى "معتبر" چنان‏ ‏تعليم فرموده كه براى حوزه ها "مفتاح كرامت " و براى "ارشاد اذهان " به‏ ‏"فقه قرآن " و آثار اهل البيت عليهم السلام "زبدة البيان " و "نهاية الاحكام "‏ ‏است ...

(16)‏ ‏10 - آيت الله حاج سيد روح الله خاتمى (ره ):‏ ‏"... ايشان را ما بايد بگوييم از نوابغ علمى هستند... ايشان امروز يك‏ ‏نمونه كامل از فقهاى گذشته و معاصر هستند...

(17) "... الان ما‏ ‏مى‎توانيم دهها مجتهد مسلم جامع الشرايط را پيدا بكنيم كه از شاگردان‏ ‏آيت الله منتظرى بودند...". (18)‏ ‏11 - آيت الله حاج آقاحسين خادمى (ره ):‏ ‏"آيت الله منتظرى نسبت به احياى حوزه مقدسه قم و تدريس علوم‏ ‏و تحويل دادن فضلا و مدرسين به جامعه بسيار صرف وقت نمودند،‏ ‏و مراتب علمى ايشان نزد همگان محرز است ...". (19)‏ ‏12 - آيت الله حاج شيخ حسن حسن زاده آملى (خطاب به فقيه عاليقدر)‏ ‏"... من در چند روز قبل مرگ را با تمام وجود ديدم ، كفن و كافور‏ ‏خود را آماده كردم ، لذا آنچه مى‎گويم نه از براى كسب مقام دنيايى‏ ‏است ... من استاد زياد ديده ام ، مرحوم آقا ميرزا احمد آشتيانى ، مرحوم‏ ‏آقاى شعرانى ، مرحوم رفيعى قزوينى ، مرحوم فاضل تونى ، مرحوم الهى‏ ‏قمشه اى ، ولى مثل شما نديدم ، تواضع شما، صداقت شما، بى ريايى‏ ‏شما، پاكى شما، حضور ذهن شما را در ديگرى نديدم ...

(20)‏ ‏13 - آيت الله حاج شيخ ابوالحسن شيرازى (ره ):‏ ‏"آيت الله منتظرى از نظر علمى به عقيده بنده در حوزه هاى علميه‏ ‏مقام علمى خوبى دارند... معلوماتشان هم از نظر فقاهت براى يك فقيه‏ ‏كه اساس مطلب هست بعد از امام ، اول حساب مى‎شوند... ايشان از نظر‏ ‏فقاهت واجد هستند، بعد از امام همتا ندارد

(21)‏ ‏14 - آيت الله حاج شيخ محمد مومن :‏ ‏"... اگر انسان بخواهد در علميت كسى اظهارنظر بكند، راه دقيقش‏ ‏اين است كه وقتى بحثى را تسلط بر آن دارد، اطراف و جوانب اقوال‏ ‏مختلف ، روايات را با دقت بررسى مى‎كند، آن وقت است كه مى‎تواند‏ ‏نظر بدهد كه اين عالم از نظر مايه علمى قوى است يا نه ، و بنده در كتابى‏ ‏كه جناب آقاى منتظرى در مورد حدود نوشته اند، كنار آن خودمان بحثى‏ ‏داشتيم ... كتاب ايشان را هم همه اش را تقريبا مطالعه كردم دقيق و‏ ‏كنارش آنچه مطالعه كردم از كتب فقهى گذشته ، كار نداريم . تنها تكمله ‏ ‏آقاى خوئى بود از علماء و مراجعى كه زنده هستند و مرحوم آقاى‏ ‏خوانسارى هم بود كه ايشان به رحمت خدا رفت رضوان الله عليه ... و‏ ‏انصاف مطلب شخصا ايشان را بنده فرد بسيار قوى يافتم و الان عرض‏ ‏مى‎كنم كه در مقايسه با آقاى خوئى ، بنده هيچ نمى توانم بگويم كه مثلا‏ ‏آقاى خوئى قوى تر از ايشان است . ممكن است وسوسه كنم راجع به‏ ‏اينكه شهادت بدهم به اعلميت ايشان، ولى هرگز نمى توانم آقاى خوئى‏ ‏را بر ايشان مقدم بدارم از نظر علمى...

(22)‏ ‏15 - آيت الله حاج سيد محمد موسوى بجنوردى :‏ ‏"من چون يكى از نزديكان مرحوم آقا مصطفى بودم و در درس امام‏ ‏و مسافرتها هميشه با هم بوديم ، آن مرحوم خيلى از آيت الله منتظرى‏ ‏تعريف مى‎كرد، از فقه ايشان تعريف مى‎كرد، از معقول تعريف مى‎كرد،‏ ‏او عقيده داشت آيت الله منتظرى در معقول از مرحوم آيت الله مطهرى‏ ‏دقيق تر هستند... به نظر شخص من بعد از امام از همه موجودين كه الان‏ ‏هستند - منظور علماى اسلامى در سطح جهان - افضل است . من پيش‏ ‏اينها كه الان در نجف و قم هستند و صاحب رأى مى‎باشند درس رفته ام‏ ‏و كتابهايشان را هم نگاه كرده ام و اين را با جديت مى‎گويم

(23)‏ ‏16 - آيت الله حاج سيد جعفر كريمى :‏ ‏"... الان وقتى محاسبه مى‎كنم مى‎بينم از نظر فقاهت درست است ما‏ ‏مراجع عاليقدرى داريم پيرمردتر از ايشان ، با سابقه تر از ايشان ، اما افقه‏ ‏از ايشان بينى و بين ربى اين حرف را كه دارم مى‎گويم شب اول قبر هم‏ ‏جواب مى‎دهم ، در پل صراط هم جواب مى‎دهم ، من فقه ديگران را هم‏ ‏ديده ام نه اينكه نديده قضاوت كنم ، افقه از ايشان در مسائل فقهى من‏ ‏نديدم ...

(24)‏ ‏‏ ‏در پايان اين قسمت لازم است به نامه فضلا و مدرسين حوزه علميه ‏ ‏قم خطاب به مراجع عظام عراق و ايران - كه در سال 1345 در اعتراض‏ ‏به دستگيرى آيت الله منتظرى نوشته شده بود - اشاره گردد، كه در‏ ‏قسمتى از آن آمده است : "همه مى‎دانند كه حضرت آقاى منتظرى مدظله‏ ‏يكى از بزرگترين اساتيد سطوح عاليه بوده و در چند سال اخير درس‏ ‏خارج ايشان مجمع جمعى از فضلاى حوزه علميه قم مى‎باشد و بدون‏ ‏اغراق اكثريت طلاب حوزه علميه قم و بسيارى از مبلغين عالى مقام كه‏ ‏هم اكنون در سراسر كشور مشغول تبليغ و ارشادند از محضر درس اين‏ ‏بزرگوار استفاده برده و مى‎برند...

(25)‏ ‏با توجه به تاريخ صدور اين اعلاميه (1345 هجرى شمسى ) و‏ ‏اسامى امضاءكنندگان آن ، اهميت مسأله و منزلت و موقعيت آيت الله‏ ‏العظمى منتظرى بيش از پيش روشن مى‎شود. در ميان امضاءكنندگان‏ ‏اين نامه اسامى حضرات آيات : "محمد فاضل لنكرانى "، "محمدعلى‏ ‏گرامى "، "سيدمهدى روحانى "، "حسين نورى همدانى "، "حسن زاده ‏ ‏آملى "، "محمد مومن قمى "، "حسين مظاهرى "، "محمد شاه آبادى "،‏ ‏"انصارى شيرازى "، "عبدالله جوادى آملى "، "محمدتقى مصباح يزدى "،‏ ‏"محمدى گيلانى "، "ابوالقاسم خزعلى " و... ديده مى‎شود.‏ ‏‏ ‏روش فقهى ‏ ‏در بين فقها دو روش براى اجتهاد معمول است :‏ ‏الف - روش فقه مجرد.‏ ‏ب - روش فقه تطبيقى يا مقارنه .‏ ‏مقصود از "فقه مجرد" بررسى آيات و روايات و نظريات فقط فقهاى‏ ‏شيعه در هر مسأله است ، و مقصود از "فقه تطبيقى " بررسى آيات و‏ ‏روايات و فتاواى فقهاى شيعه و ملاحظه فتاواى فقهاى اهل سنت و‏ ‏مدارك آنهاست .‏ ‏در بين فقها و مراجع اخير تنها مرحوم آيت الله العظمى‏ ‏بروجردى (ره ) روش دوم را انتخاب نموده بودند و اين روش را‏ ‏نزديكتر به صواب و وسيله بهتر فهم نكات دقيق و مبهم موجود در‏ ‏روايات ائمه معصومين (ع ) مى‎دانستند. فقيه عاليقدر در تبيين روش‏ ‏فقهى استاد بزرگوار خود مى‎فرمايند: "آن مرحوم بارها مى‎گفتند: اكثر‏ ‏روايات اهل بيت به منزله حواشى بر فقه رايج و رسمى زمان آن‏ ‏حضرات مى‎باشد، زيرا فقه رايج و رسمى زمان ائمه معصومين (ع )‏ ‏همان فقه اهل سنت بود و روايات ائمه ما(ع ) در بيشتر موارد نظر به‏ ‏فتاواى رايج زمان دارد; از اين رو براى فهم صحيح مقصود ائمه‏ ‏معصومين (ع ) از روايات آنان ، بايد فقه رايج زمان آنان را خوب بدانيم تا‏ ‏نكات مورد اشاره روايات معصومين (ع ) كه به فتاواى رايج نظر دارد را‏ ‏درست درك كنيم ...".‏ ‏فقيه عاليقدر خود نيز روش فقهى و اجتهادى مرحوم آيت الله‏ ‏العظمى بروجردى را انتخاب نموده اند و در مقام بررسى يك مسأله‏ ‏علاوه بر توجه به آيات و روايات و فتاواى فقهاى قديم و جديد شيعه ،‏ ‏روايات و فتاواى اهل سنت را نيز ملاحظه مى‎كنند.‏ ‏نكته ديگرى كه در روش فقهى حضرت آيت الله العظمى منتظرى‏ ‏حائز اهميت است توجه خاص ايشان به "اصول متلقات " مى‎باشد; به‏ ‏طور كلى مسائل فقهى دو گونه اند: يكى مسائل تفريعى و اجتهادى ، و‏ ‏ديگرى مسائلى كه مستقيما از اصول جمع آورى شده از كلمات‏ ‏معصومين (ع ) اخذ شده است ، هر چند بر طبق آنها روايتى در دست‏ ‏نباشد. مرحوم آيت الله العظمى بروجردى معتقد بودند اگر در كتب‏ ‏قدما از فقهاى شيعه فتوايى وجود داشت ، مطمئنا ريشه آن از معصومين‏ ‏گرفته شده ، هر چند آن ريشه در كتب حديث پيدا نشود. اين گونه كتب‏ ‏متخذ از "اصول متلقات " است . آن مرحوم در مقام اجتهاد و افتاء به كتب‏ ‏قدما توجه خاصى داشتند، و فقيه عاليقدر نيز همين روش را به پيروى‏ ‏از استاد بزرگوار خود مورد توجه قرار داده اند و در مقام افتاء و اجتهاد به‏ ‏فتاواى قدما و كتابهايى كه مخصوص ذكر اصول متلقات است توجه‏ ‏مخصوصى نشان مى‎دهند.‏ ‏نكته سوم در روش فقهى معظم له توجه به شرايط صدور روايات و‏ ‏شرايط اجتماعى و ذهنى راويان احاديث است ; مرحوم آيت الله‏ ‏العظمى بروجردى به اين واقعيت توجه داشتند و معتقد بودند شناخت‏ ‏صحيح شرايط راوى و روايت چه بسا به فهم نكات مبهم بعضى‏ ‏روايات كمك نمايد; و فقيه عاليقدر نيز اين شيوه را در مقام استنباط از‏ ‏روايات مورد نظر قرار مى‎دهند.‏ ‏‏ ‏روش تدريس ‏ ‏فقيه عاليقدر همواره در نقل آرا و نظريات فقها و بزرگان صاحب نظر‏ ‏سعى دارند عين عبارات آنان را از منابع موجود نقل كنند; زيرا در نقل به‏ ‏معنا چه بسا از نكات مورد نظر غفلت شود، و به علاوه صرف آشنايى‏ ‏فضلا با متون فقهى و علمى بزرگان و فقها موجب احاطه بيشتر بر‏ ‏مقاصد آنان و شكوفايى قريحه تحقيق و فقاهت و اجتهاد در افراد‏ ‏خواهد شد.‏ ‏همچنين معظم له همواره مطالب درسى را پيش از درس به قلم خود‏ ‏به رشته تحرير درمى آورند و اگر در ضمن تدريس نكات جديدى به‏ ‏فكرشان رسيد بر متن اضافه مى‎نمايند; و در سالهاى اخير ترتيبى دادند‏ ‏تا دست نوشته هاى پيش از درس تكثير و در اختيار شاگردان و‏ ‏علاقه مندان بحث مورد نظر قرار گيرد، و اين روش هم اكنون مورد‏ ‏استقبال طلاب و فضلاى حوزه قرار گرفته است و از طرفى كار دستيابى‏ ‏به منابع و مآخذ آراى فقها را نيز آسان نموده است .‏ ‏از ويژگى هاى تدريس معظم له آسان كردن سطح مطالب غامض و‏ ‏علمى و تبيين آنها به شكل ساده و به دور از اصطلاحات نامفهوم است .‏ ‏طبق اظهارات معظم له اين شيوه را از استاد بزرگوار خود مرحوم‏ ‏آيت الله العظمى بروجردى آموخته اند.‏ ‏از مزاياى ديگر روش تدريس معظم له توجه به تاريخ و روند مسأله‏ ‏در مجامع فقهى و علمى قدما و بزرگان علماى شيعه و سپس سير آن در‏ ‏محافل فقهى اهل سنت مى‎باشد. شكى نيست كه اگر تاريخ مسائل و‏ ‏شرايط خاص صدور روايات معصومين (ع ) و فتاواى قدماى از فقها‏ ‏بررسى گردد، بسيارى از مبهمات و جوانب نامعلوم فروع فقهى روشن‏ ‏مى‎شود; و فقيه عاليقدر تا حدود زيادى اين حقيقت را در مقام تدريس‏ ‏مورد توجه قرار مى‎دهند.‏ ‏‏ ‏آثار علمى ‏ ‏آثار پژوهشى و علمى منتشر شده و در دست انتشار آيت الله‏ ‏منتظرى عبارتند از:‏ ‏1 - "نهاية الاصول " (تقرير درس اصول مرحوم آيت الله العظمى‏ ‏بروجردى ).‏ ‏2 - "البدرالزاهر فى صلاة الجمعة و المسافر" (تقرير درس فقه‏ ‏مرحوم آيت الله العظمى بروجردى ).‏ ‏3 - "دراسات فى ولاية الفقيه و فقه الدولة الاسلامية " در چهار جلد.‏ ‏(كه به تصدى برخى شاگردان ايشان به فارسى ترجمه شده و ترجمه ‏ ‏فارسى آن با نام "مبانى فقهى حكومت اسلامى " منتشر گرديده است ;‏ ‏و دو جلد آن هم به اردو ترجمه و چاپ شده است ; همچنين خلاصه اين‏ ‏اثر تحت عنوان "نظام الحكم فى الاسلام " در يك جلد به چاپ‏ ‏رسيده است ).‏ ‏4 - "كتاب الزكوة " در چهار جلد.‏ ‏5 - "كتاب الخمس و الانفال ". ‏ ‏6 - "كتاب الحدود". ‏ ‏7 - "دراسات فى المكاسب المحرمة " در سه جلد.‏ ‏8 - "التعليقة على العروة الوثقى ". ‏ ‏9 - مباحث فقهى "الصلوة "، "الغصب "، "الاجارة " و "الوصية " (تقرير‏ ‏درسهاى مرحوم آيت الله العظمى بروجردى ).‏ ‏10 - مباحث "استصحاب "، "تعادل " و "تراجيح " (تقرير درسهاى‏ ‏مرحوم آيت الله العظمى خمينى ).‏ ‏11 - "درسهايى از نهج البلاغه " در ده جلد كه سه جلد آن تاكنون چاپ‏ ‏شده است .‏ ‏12 - "درسهايى از اصول كافى ".‏ ‏13 - "مناظره مسلمان و بهايى ".‏ ‏14 - "شرح خطبه حضرت فاطمه زهرا(س )" به زبان فارسى و‏ ‏اردو.‏ ‏15 - "از آغاز تا انجام " (در گفتگوى دو دانشجو) به زبان فارسى و‏ ‏عربى .‏ ‏16 - "رساله توضيح المسائل " به زبانهاى فارسى و عربى و اردو.‏ ‏17 - "رساله استفتائات " در دو جلد.‏ ‏18 - "استفتائات مسائل ضمان ".‏ ‏19 - "رساله حقوق ".‏ ‏20 - "احكام پزشكى ".‏ ‏21 - "معارف و احكام نوجوان ".‏ ‏22 - "معارف و احكام بانوان ".‏ ‏23 - "احكام و مناسك حج ".‏ 24 - "موعود اديان ".‏ ‏25 - "اسلام دين فطرت ".‏ ‏26 - كتاب "خاطرات " در دو جلد.‏ ‏27 - كتاب "ديدگاهها" در دو جلد.‏ ‏28 - مجموعه سخنرانى ها، پيام ها، مصاحبه ها، خطبه هاى نمازجمعه ‏ ‏تهران و قم ، كه تاكنون ده جلد آن منتشر شده است .‏ ‏29 - مجموعه عظيمى از سخنرانى ها كه در ديدار با مردم و به‏ ‏مناسبت هاى مختلف ايراد شده است .‏ ‏‏ ‏شاگردان ‏ ‏اكنون بيش از شصت سال است كه فقيه عاليقدر حضرت آيت الله‏ ‏العظمى منتظرى دامت بركاته در حوزه هاى علميه بر كرسى تدريس تكيه‏ ‏زده و شاگردان بسيارى را به جامعه اسلامى تحويل داده است ;‏ ‏و همان طور كه در بيانيه علما و فضلاى حوزه علميه قم مورخ 1345‏ ‏آمده بود اكثر فضلا و طلاب در آن زمان در درس معظم له حاضر شده و‏ ‏از ايشان كسب فيض نموده اند.‏ ‏در اينجا توجه شما را به سخنان حجة الاسلام والمسلمين خامنه اى‏ ‏در اين باره جلب مى‎نماييم :‏ ‏"اينجا (نمازجمعه ) مسند فقيهى همچون آيت الله منتظرى استاد‏ ‏بزرگوار ما، استاد بزرگوار حوزه علميه است ... آيت الله منتظرى اين فقيه‏ ‏اميد آينده ملت ايران به حوزه علميه قم باز مى‎گردد تا فقيه بسازد، تا تربيت‏ ‏كند، تا انسانهاى عاليقدر كه بايد همچون رگه هاى حيات در همه شريانهاى‏ ‏اين ملت در طول تاريخ جريان داشته باشند...

(26)‏ ‏همچنين حجة الاسلام والمسلمين هاشمى رفسنجانى مى‎گويد:‏ ‏"به طور كلى نقش ايشان در حوزه بسيار نيرومند است ، چون كمتر طلبه ‏ ‏فاضلى ما از آن دوره داريم كه شاگرد ايشان نباشد. ما يك وقت نشستيم و‏ ‏حساب كرديم ، ديديم هرچه روحانى موثرى در سراسر كشور، چه پيشنماز‏ ‏چه واعظ چه نويسنده و آنهايى كه توى فرهنگ و دانشگاه بودند، از‏ ‏كسانى بودند كه در درس ايشان مى‎رفتند

(27)‏ ‏هر چند با توجه به مدت زمان طولانى تدريس فقيه عاليقدر در‏ ‏حوزه علميه شاگردان ايشان به دوره هاى متفاوتى تقسيم مى‎شوند، ولى‏ ‏به طور كلى شاگردان معظم له را مى‎توان به دو دوره تقسيم نمود:‏ ‏دوره اول : كسانى كه در سالهاى اوليه در درس ايشان شركت‏ ‏داشته اند.‏ ‏دوره دوم : كسانى كه در سالهاى اخير (پس از پيروزى انقلاب ) از‏ ‏محضر معظم له كسب فيض نموده اند.‏ ‏شايسته و لازم است در اينجا اسامى جمعى از شاگردان مبرز‏ ‏فقيه عاليقدر را كه در دروس "فقه "، "اصول "، "فلسفه " و يا "سطح "‏ ‏معظم له شركت كرده اند به عنوان نمونه نام ببريم .‏ ‏‏ ‏حضرات آيات و حجج اسلام ‏ ‏حاج سيد مصطفى خمينى (ره )، حاج سيد موسى صدر، حاج شيخ‏ ‏محمد فاضل لنكرانى ، حاج شيخ يوسف صانعى ، حاج شيخ محمدعلى‏ ‏گرامى ، حاج شيخ محمدرضا مهدوى كنى ، حاج سيدعلى محقق داماد،‏ ‏حاج آقا مجتبى تهرانى ، حاج شيخ نعمت الله صالحى نجف آبادى ، حاج‏ ‏سيدعلى خامنه اى ، حاج شيخ اكبر هاشمى رفسنجانى ، حاج شيخ يحيى‏ ‏انصارى شيرازى ، حاج شيخ محمدمهدى ربانى املشى (ره )، حاج شيخ‏ ‏محمد محمدى گيلانى ، حاج شيخ صادق خلخالى (ره )، حاج سيدعباس‏ ‏خاتم يزدى (ره )، حاج سيد جعفر كريمى ، حاج شيخ مهدى باقرى كنى ،‏ ‏حاج سيدباقر خوانسارى ، حاج سيدمهدى يثربى كاشانى ، حاج آقا‏ ‏مرتضى تهرانى ، حاج سيدحسن طاهرى خرم آبادى ، حاج شيخ محمد‏ ‏امامى كاشانى ، حاج شيخ عباس محفوظى ، حاج شيخ حسن لاهوتى (ره )،‏ ‏حاج شيخ محمد ايمانى گيلانى ، حاج شيخ رضا استادى ، حاج آقا احمد‏ ‏امامى اصفهانى (ره )، حاج شيخ صادق احسان بخش (ره )، حاج شيخ‏ ‏محمدعلى فيض گيلانى ، حاج شيخ مهدى قاضى خرم آبادى ، حاج شيخ‏ ‏غلامحسين جمى ، حاج سيد محمد موسوى بجنوردى ، حاج سيد‏ ‏ابوالفضل موسوى تبريزى (ره )، حاج شيخ محمدباقر محى الدين‏ ‏انوارى ، حاج سيدمحمد حسينى كاشانى ، حاج سيدابوالحسن‏ ‏موسوى همدانى ، حاج شيخ محمدرضا توسلى ، حاج شيخ محمدحسن‏ ‏احمدى فقيه ، حاج شيخ محمدحسين احمدى فقيه ، حاج شيخ‏ ‏غلامحسين ايزدى ، حاج شيخ محمد عبايى خراسانى (ره )، حاج شيخ‏ ‏محمدحسين نابغ آيتى بيرجندى (ره )، حاج سيد مصطفى محقق داماد،‏ ‏حاج شيخ محمد منتظرى (ره )، حاج شيخ مهدى كروبى ، حاج شيخ‏ ‏مهدى شاه آبادى (ره )، حاج شيخ على موحدى ساوجى (ره )، حاج شيخ‏ ‏محمدعلى امينيان ، حاج شيخ عباسعلى عميدزنجانى ، حاج شيخ‏ ‏زين العابدين قربانى ، حاج سيدمحمد موسوى خوئينى ها، حاج سيد‏ ‏محمد خاتمى ، حاج شيخ على دوانى ، حاج شيخ مرتضى فهيم كرمانى ،‏ ‏حاج شيخ عبدالله نورى ، حاج شيخ غلامرضا سلطانى (ره )، حاج شيخ‏ ‏احمد احمدى ، حاج سيدحسين موسوى تبريزى ، حاج شيخ‏ ‏عبدالمجيد معاديخواه ، حاج شيخ محسن قرائتى ، حاج شيخ مصطفى‏ ‏زمانى (ره )، حاج آقا كمال فقيه ايمانى ، حاج شيخ محمدباقر‏ ‏ذوالقدرى (ره ) و صدها عالم و مجتهد ديگر.‏ ‏والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته .‏
‏آبان 1383‏
‏رمضان المبارك 1425 - اكتبر 2004‏

‏‏ برگرفته شده از سایت رسمی آیت الله العظمی مد ظله العالی